♡عاشقانه آرام♡
زندگی♡عاشقانه آرام♡
زندگیدرباره من
حوصله ام
سر میرود
از این فرداهایی که
هنوز نیامده
دیروز میشوند!
ادامه...
چه زیادند بخشندگان ریا
چه زیادند
بخشندگان ریا
آب از دریا می‌بخشند
اگر مهربان باشی
زیباترین
موجود زمینی!
علیرضا ایمانی فر
ای خورشید آزادی اینک بیا فردا دیر است ...
در سکوت
خاکستری
خورشید, انوار خود را بر روی
رودخانه
مه آلود انداخت
بهاری سرخ و فریادهای
سرخ, در آن سوی
رودخانه
آن سکوت خاکستری,
را در هم شکست
بی هراس پای در آب نهاد
آن سان که فریاد گلبرگ های
سرخ,
قدرت بیکرانی
با خود همراه داشت.
ای خورشید
آزادی اینک بیا فردا دیر است ...
فاطمه دانشور
انتظار
شده دلتنگ کسی باشی
شده دلتنگ کسی باشی و بی خواب شوی؟
مات و مبهوت یکی باشی و بی تاب شوی؟
شده هر شب پی آغوش کسی جان بدهی
در سیاهی شبت یکسره مهتاب شوی؟
شده یک لحظه دلت پر بکشد سوی دلش
همچو بلبل به قفس باشی وهی آب شوی؟
شده نقاشی یک چشم تو را مسخ کند
توی چشمان سیاهش خود شب تاب شوی؟
شده با اخم و غمش غصه امانت بِبُرد
وبه لبخندی از او باز تو شاداب شوی؟
شده چشمان تو همسایه ی ابری بشود
گونه هایت بشود رود خودت خواب شوی؟
شده با عطر تنی, قفل شوی درجایت
گرم اوهام کسی باشی و پرتاب شوی؟
مریم همتی
زیبا بودن با تو
زیبا بودن با تو
عاشق شدن با من!
شعر شدن با تو
مست شدن با من!
باران شدن با تو
پر کشیدن با من!
دستپاچه بوسیدن با تو
سراسیمه دوستت دارم گفتن با من!
رقصِ انگشت با تو
رهایی از بند تن با من!
چشم های دریایی با تو
غرق شدن با من!
بوسه با تو
آغوش با من!
آمدن با تو
ماندن با من!
و کف زدن برایمان با خدا!
حامد_نیازی
از تمام دنیا دل من خواست تو را
از تمام دنیا
دل من خواست تو را
و نفهمید چرا
-
طعم لبهایت را
رنگ چشمانت را
آن خطوط تیره
روی موهایت را
-
نفس گرمی که
برد از هوش مرا
هوس دردی که
کرد مدهوش مرا
-
این چنین هر دم من
از غمت میمیرم
باز فریاد زنان
از سرت میگیرم...!
پریساقاسمى
حیف! با اینکه دوستت دارم
حیف! با اینکه دوستت دارم
سهم دستانم از تو پرهیز است
قسمتم نیستی و این یعنی:
زندگی واقعا غم انگیز است...
امید_صباغ_نو
سکوتت تو را
سکوتت تو را
به نوش مرگ می‌کشاند
نه آغوش دلکش رهایی
بانک نوشانوش زحاکَکان
بگوش می رسد
ای لال زده
لکنت زبان را رها کن
یک بار دلکشان
دل را سیر صدا کن
سِیر کن در وادی صدا داد
می شنوی مرا
در دالان نالان سینه ات
ببوس مرا بفریاد صدایت
بفشار
ماه سیرتم
بشکن صورت سکوت
رسوا کن تمام تاریکی را
بردار برقعه از سر
ای مهتاب یار
بیا و مرا به کنار خود ببر
حسن رسولی
