مثل شبنم

مثل شبنم

که خاطرهٔ گل از حادثهٔ باران ست

از بارش عشق

تو در من پیدائی

پرویز صادقی

صاعقه زد قلب مرا

صاعقه زد قلب مرا
مثل جنگل سوخت
تمام احساسم
دودش از دهانم بیرون رفت
کسی ندید مرا در این حال

رقیه مرادی

من همیشه نقطه آغاز را میبینم

من همیشه نقطه آغاز را میبینم
نگاهت آغاز است
آغاز هر آنچه که هست در من جاری
و من در تو جریان
و تو مرا جان
و من در تو جان
نه ازلی است نه ابدیست
زمان بی مفهوم مکان بی معنا
تمام معنا نقطه آغاز است
و نقطه ای به وسعت تمام معنا

داود خلجی

بر تنهاییِ خویش تکیه کرده ام

بر تنهاییِ خویش
تکیه کرده ام
چونان کوهی
در حجمِ دشتی

گاهی
در سایه ی خویشم
گاهی
برون از سایه ام


و عقابی سیاه
از فراسویِ نگاهم
به سویِ خورشید
بال می کشد
‌‌‌
آرش آزرم

کافه ی عشق

کافه ی عشق
یک فنجانش را
دونفره
عشق است
باقی اش
بازی با عشق است...


محمد کریم زاده نیستانک

عاشقانه عشق در قلبم را,ویران می‌کنم

عاشقانه عشق در قلبم را,ویران می‌کنم
با زمین وآسمان,اُفتان وخیزان می‌کنم
چشم‌هایم آسمان را,چون تماشا می‌کند
عشق تو در سینه‌ام,والله غوغا می‌کند
چون منی سرگشته,ویرانِ چشمانِ توأم
مهربانی بُرده عقلم را, و خواهانِ توأم
تا به فکرت می‌روم,قلبم تپش باران شود
بی‌قراری‌های قلبم هم, دو چندان می شود
مهربانی‌ات دلم را تا کجا, حیران کند
عاشقی‌هایِ مرا از بودنت, کتمان کند

مریم کرمی

گاهی تمام میشوی

گاهی تمام میشوی
در یک نگاه
گاهی جان میگیری
با یک تماس
گاهی جهان
تمام میشود برایت
گاهی نجات می یابی
با یک نشان
گاهی امیدت
میمیرد در دل
گاهی جوانه میزند
حیات
گاهی پریشان میشوی
از یک کلام
گاهی ارام میگیری
با یک نوا
گاه دلت دق میکند

بی مهر یار
گاه ارزوی دیدار میکنی
در خفا
کاش میشد
که رها کنی مرا
گاهی باور میکنم
عالم زندان را

رامین شیروی