وقتی صبح آمد

وقتی صبح آمد
رد پایی مانده بود
به سمت دریا

شهریار جعفری منصور

شرابِ سُرخِ میِ عشق , رویِ بهار

شرابِ سُرخِ میِ عشق , رویِ بهار
به صحنِ چمنزار , لاله لاله بیار
شمیم و شبنم و شهد و شکوفه در بزمند
پیاله برقصان , به چشمهای خُمار
به شانه های گلستان نشسته شبنم مهر
به قطره قطره ی باران , ترانه ببار
هوا مسیحا نفس , زمین گُل در گُل
شکوفه های رنگ رنگ به روی شاخسار
بگوش جان برسد نغمه های شور انگیز

نفس به نفس , خنده می کند گلزار
به رقص آمده گلبرگهای سبزِ چمن
به عِطر دلنگیزِ صبح , دل بسپار
غنیمت شمُر این بهار دائم نیست
گذشت شهد و طراوت , تو دانه بکار

مصطفی مروج همدانی

لیلای‌من! پاییز که شد

لیلای‌من!
پاییز که شد
تو انارها را برایم بچین و بیاور...
می‌خواهم شب‌های دراز پاییزی را
با دستان تو همراه باشم
تا وقتی که صبح می‌شود
گرچه انار فقط یک بهانه‌ست...

زاناکوردستانی

ای صبح

ای صبح
ای مهربان نسیم آواز خداوند
ای بیدار باش هر زیبایی
و ای جریان
بایدها
شورها
حضورها
و نغمه هایی برای بودن
و زیبا شدن
بهتر شدن
ای انحطات افکار من در نگاهت
و ای شروع در وجودت
چه میخواهی ؟
بگو؟
بگو تا من هم صدایت کنم.
نگاه تنها کافی نیست
.

کیوان رئیسی پور