کنار تو شب

کنار تو شب
ستاره دیدنی بود
گل‌های سرخ باغچه
چیدنی بود
کنار تو
روی برگ‌های پاییزی
راه پیمودنی بود

زیر نم‌نم باران
لب‌های تو بوسیدنی بود
کنار تو
عطر تنت
همچو یک دسته گل یاس
بوییدنی بود
این دل بی‌قرار
هر لحظه
تو را خواستنی بود
کنار تو
من نبودم
همه ذرات وجودم
در نگاه تو روییدنی بود


مهرداد درگاهی

روزی از این روزها

روزی از این روزها
سیر
به تماشای تو خواهم نشست
سر به گریبان تو
پر وسوسه از پای خواهم نشست
خیره به دنیای تو
زنجیر وابستگی
ز هر چه جز تو
خواهم گسست
مست ز لب‌های تو
سر به نیازمندیت
یکسره خواهم ببست


مهرداد درگاهی

حال این روزهایم بارانی است

حال این روزهایم
بارانی است
اما نور
از لای ابرهای ضخیم
زمین سرد دلم را
نشانه گرفته
گرمای دستانت
شوق نگاهت
روی زیبایت
امید را در دلم
زنده کرده


مهرداد درگاهی

زلف بر باد دادی و شد دل از دست

زلف بر باد
دادی و
شد دل از دست
دست بر دل این چنگ زدی و
شدم یکسره
سرمست
کاش تنها مرا بود
هوای آن دل و
آن چشم و
آن لبخند


مهرداد درگاهی

خواب تو را دیدم

خواب تو را دیدم
چون ماه تمام
صحنه شب را
روشن کرده بودی
عاشقان
پای پیاده
زمزمه کنان
رو به سوی ماه
بیقرار
می‌رفتند
و من خیره
به ماه
با خود می‌گفتم
این ماه
مال من است
از او
دل بکنید

مهرداد درگاهی

کنار پنجره‌ای

کنار پنجره‌ای
خیره به
نور ماه
در حالی که
شبی تاریک
در گذر است
یاد ایام گذشته
که چگونه ما را
به هم رساند
و لحظه‌های
خوشی
که منتظرند

مهرداد درگاهی

شب پره

شب پره
سوار بر بال شب
عطر یاس
پر کرده فضای شب
صدای نفس‌هایت
زمزمه مداوم هر شب
آنگاه که تو خوابی
آنگاه که من بیدارم


مهرداد درگاهی

همه ذرات وجودم

همه ذرات وجودم
پُر از
خواستنت
همه امواج خیالم
پُر از
داشتنت
چشمهایم را
می‌بندم
و در خیالی
بی‌انتها
همچون عشق تو
غوطه‌ور می‌شوم


مهرداد درگاهی

چشم‌هایت

چشم‌هایت
چون دریچه‌ای
رو به آفتاب
دل تو پاک
و بی‌قرار
دست‌هایت
گرم و مهربان
خنده‌ات
زیباترین
شعر جهان


مهرداد درگاهی

اعجاز عشق در کلام تو بود

اعجاز عشق
در کلام تو بود
ای تو ابر باران‌ساز
سرود عشق
در صدای تو بود
ای نگاه تو خاطره‌ساز


مهرداد درگاهی