ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چشم در راهِ کسی هستم
کوله بارش بر دوش،
آفتابش در دست،
خنده بر لب، گل به دامن، پیروز
کولهبارش سرشار از عشق، امید
آفتابش نوروز…
با سلامش، شادی
در کلامش، لبخند
از نفسهایش گُل میبارد
با قدم هایش گُل میکارد؛
مهربان، زیبا، دوست،
روح هستی با اوست!
قصه سادهست، معما مشمار،
چشم در راه بهارم آری،
چشم در راهِ “بهار” …!
فریدون مشیری
امروز که اولین نسیم بهاری
تداعی نفسهایت شد
فهمیدم
هنوز هم
فراموشت نکردم
هنوز هم
یادت مثل زلزله ای ویرانگر خرابم می کند
هنوز هم
دنبال قاصدکی هستم تا تو را آرزو کنم
هنوز هم
اصلا بگذار ساده بگویم
هنوز هم عاشقت هستم
مهدیه تهرانچی
پنیرهای ریشه زده
از نخلهای جنوب
و چروکهای پیشانی
پر شده از شرجی
آفتاب پشت کوهها
دراز کشیده در جنون
خواب که بودی
بهار شده بود
بهار_چمنکار