خواب بودم اوبیدارم کرد

خواب بودم اوبیدارم کرد

غافل بودم او هوشیاری کرد

درتاب من نبود آن بحر عظیم

نوشاند شرابی وباز مستم کرد


علی اکبری

مرد،به انتظار بهار در دلِ بهار بود

مرد،به انتظار بهار در دلِ بهار بود
بی آنکه ببوسد لبان سرخش را که به رنگ شکوفه های گیلاس در آمده بودند
آخ که عطرش هوش را از سر می بُرد


رضا قنبرزاده فرید

تو زیبا بال می گشایی

تو زیبا بال می گشایی
عاشقانه پرواز می‌کنی
من هم همراهیت می‌کنم تا به مقصد برسیم
تو را در قلبم درون پیله پرورش می دهم تا وقت پرواز برسد

با بالهای رنگی رو به رنگین کمان برویم
آنجایی که دست کسی به ما نرسد

من درون بالهای تو حس نوازش بگیرم

همانجا نفس درون سینه حبس شود
زیبا ترین نفسم آخرین نفسم باشد

فیروز ایزانلو

با چشمه های خونت

با چشمه های خونت
بینا تر از دو عِینیم
از رفتنت به میدان
عمریست زیر دِینیم
رفتی و عالَمی گفت
هیهات منا الذله
ما ملت شهادت
ما ملت حسینیم
زیر ستون تزویر
فریاد تو گسل شد
در ذلت جهان ، مرگ
احلی من العسل شد
شهد نثار در آب
غلتان به سان در بود
از تیرگی، بریده
از شور نور ، پر بود
در راه وصل دریا
از تل خار رد شد
آن رود روشنایی
مردی به نام حر بود
ازادگی به نامت
از اول ازل شد
اعجاز بازگشتن
احلی من العسل شد
مفروشِ نعل کردند
خورشیدِ پیکرت را
بر روی نیزه بردند
تا آسمان سرت را
ناگه فلک به هم ریخت
قلب زمین ترک خورد
وقتی نگاه کردی
چشمان دخترت را
بعد از شهادتت ،سر
با دست او بغل شد
این عشق جاودانه
احلی من العسل شد
ای شعله مشعشع
ای شمع دل فدایت
دیگر نمانده چیزی
تا صحن کربلایت
مگذار زنده باشیم
در حسرت صفایت
آه ای نهایت عشق
ای عشق بی نهایت
هر قطره اشک چشمم
بارانی از غزل شد
پایان انتظارم
احلی من العسل شد

امین گازرانی فراهانی

چنین تلخ است دورانم که ز عالم پریشانم

چنین تلخ است دورانم که ز عالم پریشانم
که سرتا پا پر از دردم،دوایم چیست؟نمیدانم

امیدها گشت بی بهره ازین تقدیر پشیمانم
که خود بر خود جفا کردم،چرایش را نمیدانم

دو چشم بر آسمان دوختم خدایی را نمیبینم
ز خود بر خود پناه بردم،خدایم کو؟نمیدانم

درونم را نمی دانند گرفته درد گریبانم
مرا دیوانه میخوانند،صلاحم را نمیدانم

بهشتم را نمیابم به مرگ خود شتابانم
چو دوزخ است ایامم،گناهم را نمیدانم

مهدی سنایی

مجازی بودی عشقم به مثل دنیایی مجازی

مجازی بودی عشقم به مثل دنیایی مجازی
کنارم بودی گاهی و گاه از من بی نیازی

همیشه آدم مجهول داستان بین ما تو بودی
که گاهی عاشق دیوانه گاه یک نیرنگ بازی

عزیزم باشد تسلیم قلب سر سختِ تو استم
به گشتن عاشق در این جهان خدایی پیشتازی

تو با هر کس نا کس خوشحال هم بودی و رفتی
فقط با دل عاشق من تو هر کجا بودی مجازی

نمی دانم تنها دردُ غم تو من بودم که رفتی
ولی با رفتن خود عاقبت مرا افسانه سازی

سجاد اوسیانی

سلام بر آنان که زندگی مجبورمان کرد

سلام بر آنان که زندگی مجبورمان کرد
بی آنها، روزگار بگذرانیم
آنهایی که در قلبمان
زیباترین داستان ها را رقم زدند


ملیحه ایرانلو

تو آجر آخر خانه پدری بودی

تو آجر آخر خانه پدری بودی
که بولدوزرها ندیده
لهش کردند
پرنده گم کرده راه
که زیر گوش آبگیری در ناکجاآباد
مسیر دریا را زمزمه کرد و
وقتی رفت

باتلاق، جان آبگیر را گرفت
انعکاس نور شیشه ها
که اختلال رنگین کمان گذاشت
در ساکنان قطب زودباور ذهن
بیشتر روزها یخبندان است حالا
از زمستانی که نیست
و شب ها ماه لاغر
صدای بوق در می آورد
تا ستاره ها بدانند
موقتی
اسم رمز است


نیلوفر تیر