تو زیبا بال می گشایی

تو زیبا بال می گشایی
عاشقانه پرواز می‌کنی
من هم همراهیت می‌کنم تا به مقصد برسیم
تو را در قلبم درون پیله پرورش می دهم تا وقت پرواز برسد

با بالهای رنگی رو به رنگین کمان برویم
آنجایی که دست کسی به ما نرسد

من درون بالهای تو حس نوازش بگیرم

همانجا نفس درون سینه حبس شود
زیبا ترین نفسم آخرین نفسم باشد

فیروز ایزانلو

زمان را به تو می بخشم

زمان را به تو می بخشم

مرا زود قضاوت نکنید

مرا زود به آتش دوزخ مسپارید

مرا در دستان آسمان جاییست

که ابرها به نشانی من میبارند

هر لحظه در دلم شوقیست

که مبادا زود قضاوت شوم

دلم شوق دارد که آهسته بمیرد

دلم شوق دارد که نفس را بشناسد

من از موج امدم آن موجی که سخره میداند

دلم طاقت دلم را ندارد
دلم میداند
دلم آرامشش را دارد
دلم. باز میگرید

می داند آن سو تر آهسته تر
می رود زیر باران

شوق دیدن مهتاب دارد
شوق پرورش یک آرامش

شوق تو را

شوق آرامش چند حرف
دیدن یک لحظه

ماندن خاطره زیبا شدن

حس یک باور
حس یک سکوت
حس یک لبخند
حس ارامش قلب


ماندن دل سپردن

نفس کشیدن

دلم آرام میگیرد

فیروز ایزانلو