با صدای پای باران چشم مستم خواب شد

با صدای پای باران چشم مستم خواب شد

در حیاط خلوت رویای من مهتاب شد

چشم هایت خواب را پر سحر و جادو کرده بود

سرخی لب های شیرینت گل عناب شد

شانه ای از باد آمد لابلای موی تو

قایق مویت رها بی بادبان در آب شد

باز کردی بازوان ، تندیس مرمر گون من

در تماشایت نگاهم تا سحر بی تاب شد

برق چشمانت غم و اندوه پنهان داشت ،لیک

نی نی چشمت چمنزاری پر از شبتاب شد

دشت خشک سینهء من تشنهء یک جرعه بود

از زلال جوی باغت سهره ای سیراب شد

برکه ای در چشم تو رخشان به نور ماه بود

شبنمی از اشک در چشم ترم تالاب شد

پیچک نیلوفری پیچید در آغوش من


بر سپیدار سپیدی دار من قلاب شد

تند بادی نیمه شب در جنگل افرا وزید

ساز باران کوک شد هر دانه اش مضراب شد

در افق پیک سحر گلبانگ مستی می سرود

یک کبوتر پر کشید ، ابروی تو محراب شد

چون شفق خون ریخت در جام بلور آسمان

یاس عطر آگین تو در بسترم سیماب شد

طعم گس می داد آن انگور نارس در حیاط

از شراب بوسه صبح تو چون دوشاب شد

آرزو کردم که شاید خواب تو بینم شبی

استجابت شد دعایم ، باعث اعجاب شد

سیدمحمدطباطبایی

آتشفشان خفته برخیز ای گران پیر

آتشفشان خفته برخیز ای گران پیر
بر کَن ز دستان چانه غُرّان شو ژیان شیر
اندیشه ای کن بر گُسیل موریان ها
تا دست بی عاری تو را نشکسته شمشیر

پروا کند کی بر کفن پروانگان را؟
آتش شود مسلخ کجا دیوانگان را؟
قفل قفس، مجنون، به جهد تو کلید است
محرم کند لیلا کجا بیگانگان را؟؟

ای بس چه گویی آشیانم سوخت، هیهات
فریاد، حسرت بال من پَر دوخت ،هیهات
هان نشنوی جاریست رود آسمان، هان؟
برخیز، هین، ققنوس خویش افروخت، هیهات

تا صبح مانده چند جرعه زین شب تار
شمعی بیفروز و به مستان شو جلو دار
بر نیزه جادو هراسی سر سپاری؟؟
ما را نگهدار است دادار این مپندار


وحید نظریان

دل اگر امروز ناگمگشته دیرین کردی هدف ،چه خوب

دل اگر امروز ناگمگشته دیرین کردی هدف ،چه خوب
بی تومن گلم کم طاقتم گرچه درمسیر ناگمگشته بی انگشت تری

منوچهر فتیان پور

دانسته ای که به عشق و وفایت مانده ام بیا

دانسته ای که به عشق  و وفایت مانده ام  بیا
دانسته ای که به عشق و صفایت  مانده ام بیا
دانسته ای که مرگ هست ونیست درعالم جان
در عالم جان هم به عشق و نوایت مانده‌ام بیا
زجرم مده که چندروزی مهمان توهستم و بس
بشکن غروریکه به عشق وهوایت مانده ام بیا
فرسوده گشت آرزوهای دل که همیار کس نشد
دانسته ای که من هم شهر خزانت مانده ام‌ بیا
بوسیدن وبویدن هم حرامم شد به شهد عشق
خورده ام قسم بمجنون در لبانت مانده ام بیا
ساقی اگر شرابی هم نمی دهد خورده ام  بدان
من خسته ای هستم که درچشانت مانده ام بیا
از کوی تو هرگزم نمیرود جعفری به قهر عشق
آشتی هم تو‌کرده ای و در روایت مانده ام بیا


علی جعفری

دائما در خاطرم شیرین‌زبانی می‌کنم

دائما در خاطرم شیرین‌زبانی می‌کنم
باخیالت گفتگو بادل تَبانی می‌کنم

شِکوه دارد یادمن از خاطراتت تو اگر
پس دهی یک بوسه‌اش را شادمانی میکنم

درمُباهاتم به تو بی‌شک شکیبا بوده‌ام
خنده‌ات رامن سُروشِ آسمانی می‌کنم

بی‌بهانه یادمن هستی؟نمی‌دانی چطور
لحظه‌یِ دیدارمان را زندگانی می‌کنم

درنگاهِ آخرم جامانده چشمت، تاابد
من برای نازچشمت ،جانفشانی می‌کنم

گفته بودی نازنینم سربلندم می‌کنی
بعدِ‌تو با شهرِمان هم سرگِرانی می‌کنم

در رَگِ احساس من جاری شوی باخاطرات
من اَزین احسان نابت قدردانی میکنم


محمدرضا حیدری

دائما در خاطرم شیرین‌زبانی می‌کنم

دائما در خاطرم شیرین‌زبانی می‌کنم
باخیالت گفتگو بادل تَبانی می‌کنم

شِکوه دارد یادمن از خاطراتت تو اگر
پس دهی یک بوسه‌اش را شادمانی میکنم

درمُباهاتم به تو بی‌شک شکیبا بوده‌ام
خنده‌ات رامن سُروشِ آسمانی می‌کنم


بی‌بهانه یادمن هستی؟نمی‌دانی چطور
لحظه‌یِ دیدارمان را زندگانی می‌کنم

درنگاهِ آخرم جامانده چشمت، تاابد
من برای نازچشمت ،جانفشانی می‌کنم

گفته بودی نازنینم سربلندم می‌کنی
بعدِ‌تو با شهرِمان هم سرگِرانی می‌کنم

در رَگِ احساس من جاری شوی باخاطرات
من اَزین احسان نابت قدردانی میکنم


محمدرضا حیدری

جان من باور نکن دنیا سرابی بیش نیست

جان من باور نکن دنیا سرابی بیش نیست
زندگی با رنج و حسرت یک عذابی بیش نیست

رسم دنیا از همان اول به ما بی مهری است
خنده اش هم روی ما رنگ و لعابی بیش نیست

دلخوش این خنده های سرخوش از مستی نباش
کار دنیا بازی است..این ها نقابی بیش نیست


سهم ما از زندگی تنها فقط غم بود و بس
حق ما از آرزو رویا و خوابی بیش نیست

چرخ این دنیا به کام ما نمی چرخد دگر
تازه فهمیدیم دنیا پیچ و تابی بیش نیست

گریه کردم غصه خوردم پا به پایش سوختم
عمر یک آدم ولی مثل حبابی بیش نیست

فصل فصلِ زندگی را دیدم و چیزی نداشت
راست گفتن این جهان غیر از کتابی بیش نیست


سعید غمخوار

کعبه ای فلسفه عشق و حیات

کعبه ای فلسفه عشق و حیات
ما غریقیم و تویی فلک نجات
رشته ی دل به تو پیوند زند
هر کسی کو بفرستد صلوات

محمدحسن مداحی