السلام علیک یا صاحب الزمان

بسم رب شهدا و الصدیقین
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

دگر از سنگ بپرس

دگر از سنگ بپرس
از یاس سپید
حال مرا
دروغش سپید است
سیاه جامه کن
رخت بربند
از بیکران بگذر
حلقه ی آتش زده را در سنگ ببین
نورش سپید است.


محسن گودرزی

آنچه در خیــــال انسان می روید

آنچه در خیــــال انسان می روید
برای یافتن و آموختن سوقش می دهد
جستجوگرش می کند
تا با قدرت برای حقیقت دل بسپارد
تا در خلال هر یافتن تولدی نو ارزانی اش کند
اما اگر این دنیای پر از حضور خاموش شود
بیدرنگ هنر و زیبایی نیز رنگ خواهد باخت
آنچه در خیال زاده می شود
طراحی روح ما
برای اوج گرفتن و بوی آشنا شنیدن است
گویا دل ما آوای خوشی از دور شنیده باشد
همواره بی تاب است
بی تاب رسیدن به آنچه که
حتی خود نمی داند چیست؟
اما رسیدن رسالتی است برای رها شدن
رها شدن از این همه سنگ و سنگینی
که بیخودی به خود آویخته ایم
و در تکرارهــــــای روزانه زمین
خود را گم کرده ایم که اینگونه غریبـــیم
روح ما همواره نیازمنــــــد فرصتی است
تا خود را از این همه بیگانگی برهــــــاند
و به آزادی بی قید و بی انتهای الهی برساند
برای راهی شدن در این راه
تنها عشق و دوست داشتن است
که سبکبالمان می کند
در پناه هم بودن،
در پناه هم ماندن و در پناه هم مردن،
این چیزی است که می تواند
خلاء روح انسان را پر کند تا حس دوست داشتن،
بالاترین آرمان هر کسی برای یافتن خود در زندگی باشد...


مانی رسا

باشهدا

☘️شهادت
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=
محمد

عاقل شدم عاقل شدم بر عقل کل وارد شدم

عاقل شدم عاقل شدم بر عقل کل وارد شدم
حالا که عاقل گشته ام دریا و هم ساحل شدم

عقل از تمامی سر شده چون اول خلقت شده
از هر طرف عقلم زده قطره به آن دریا شده

عقل است و دریای عقول بحری به بالای بحور
حالا که عاقل گشته ام بحری شدم اندر بحور

عاقل کجا داند خدا، عقلم شده سِرِّ هدا
اندر بَرِ حورا شدم عاقل کند من را صدا

عقل عقلِ آن بطحا بوَد اندر برِ زهرا بود
حالا که خود خوانده مرا اندر بَرَم شهلا بود

عاقل اگر خواهی بیا نور است و دریای صفا
هر دم بزن بر عقل خود تا دل شود از تن جدا

عرشی به عقل تا که رسید از دل به دریاها رسید
حالا که عقل نورش شده چون کامل اعلا بدید


سید جعفر مطلبی

شده فریاد زنی،درد کشی

شده فریاد زنی،درد کشی
و کسی دم نزند؟
شده مخدوش شوی،گم بشوی
و کسی دم نزند؟
شده دلتنگ شوی از سر درد
و کسی دم نزند؟
شده پر پر بشوی، ناله درمانده شوی
و کسی دم نزند؟
شده از غصه و درد،و پر از تنهایی
و پر از حس سکوت،و غمی کیهانی
در خودت در پیچی
و کسی دم نزند؟
شده است دریابی ،که برای همه کس
نشده حس بکنی ارزش بودن داری؟
شده تنها و رها،لا به لای صفحه ها
گم بشوی، دور شوی
و کسی دم نزند؟
من به این قصه ی پر غصه دچارم هر دم...
و کسی باز کسی
دم نزند


ملینا جوادیان

حوّا خندید

حوّا خندید
و پروردگار
به پاس لبخندش
جهانی را آفرید
تو نیز به رسم نیاکانت
بخند
تا زیبایی جهان
دو چندان شود...


شروین اعتمادی

ستم براهل دل رسم زمانه است

ستم براهل دل رسم زمانه است
گذر با بی خیالی عاقلانه ست

چرا ارزش نهی ای دل برای،
رسوماتی که بعضا جاهلانه است

جهان بی لحظه ای تردید وتشویش
به سوی بی نهایت ها روانه است

زمان عمر ما بسیار کوتاه ست
ودنیا بی کرانی جاودانه است

نه مارا می شود سرّی هویدا
نه علم از واقعیت پشتوانه ست

چرا ها را جوابی نیست آخر
توسل بر روایت ها بهانه است

(بشوی اوراق اگر همدرس مایی)
که معلومات ما جهل رسانه است

قدم درراه پیدا کردن راه
نگاه خسته ای بربی کرانه ست

همین یک چند روززندگانی
اگر غافل نباشی عاقلانه است

عباس جفره