ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در تکرار روزهای خود گم شده ام
بی داشتن هیچ انگیزه ای برای نوشتن،
آن بیرون... کمی دورتر از من
جایی که دیوارهـا از بین می رود
و آسمان از میان امواج مهار نشدنی دریا
تا خود خدا، بی انتها آغاز می شود
من تو را در تماشای عشوه های ماه
در دل آسمان، عاشقانه می جویم
تا در پناه تپش ترانه های تو
از هزاران راه ناپیموده، فال راهی
گشوده شود برای روز هایی که در راهند
مانی رسا
تمام مرا احاطه کن
در تمام مسیرهای
منتهی به قلبم
عوارض وضع کن
سر هر رگی از رگ هایم
چراغ بگذار...
>سبز
>>زرد
>>>قرمز
سبز برای خودت
تا رها باشی در تمام من
زرد برای من که با عشق
به انتظار تو بنشینم...
و قرمز برای دیگران
که وارد نشوند و
به حریم عشق
حرمت قائل باشند...
مانی رسا
آنچه در خیــــال انسان می روید
برای یافتن و آموختن سوقش می دهد
جستجوگرش می کند
تا با قدرت برای حقیقت دل بسپارد
تا در خلال هر یافتن تولدی نو ارزانی اش کند
اما اگر این دنیای پر از حضور خاموش شود
بیدرنگ هنر و زیبایی نیز رنگ خواهد باخت
آنچه در خیال زاده می شود
طراحی روح ما
برای اوج گرفتن و بوی آشنا شنیدن است
گویا دل ما آوای خوشی از دور شنیده باشد
همواره بی تاب است
بی تاب رسیدن به آنچه که
حتی خود نمی داند چیست؟
اما رسیدن رسالتی است برای رها شدن
رها شدن از این همه سنگ و سنگینی
که بیخودی به خود آویخته ایم
و در تکرارهــــــای روزانه زمین
خود را گم کرده ایم که اینگونه غریبـــیم
روح ما همواره نیازمنــــــد فرصتی است
تا خود را از این همه بیگانگی برهــــــاند
و به آزادی بی قید و بی انتهای الهی برساند
برای راهی شدن در این راه
تنها عشق و دوست داشتن است
که سبکبالمان می کند
در پناه هم بودن،
در پناه هم ماندن و در پناه هم مردن،
این چیزی است که می تواند
خلاء روح انسان را پر کند تا حس دوست داشتن،
بالاترین آرمان هر کسی برای یافتن خود در زندگی باشد...
مانی رسا