بهار که رسید
به نسیم می سپارم
از دلتنگیهایم
برایت خبر آورد
و آرام در گوشت زمزمه کند
که جایی, کسی
به انتظارت
بهار را کنار گذاشته
و در زمستان اندوه
گرفتار غم نبودنت
یخ زده است
برایت آرام بگوید
که بهارش
به بودن توست و با دستان گرم تو
یخ دلتنگیهایش
آب می شود
در موهایت بوزد
و بوی خوشش را برایم
ارمغان آورد
به او خواهم گفت
که از من به تو بسیار بگوید
ار حرفهای نگفته
و بر دل مانده ام
از آغوش یخ زده ام
که به انتظارت
سرد و بی روح شده
و چشمانم
که هر روز به امید دیدنت
به راه خیره است
مریم ابراهیمی
باد بهاری
آدم های سبز بهاری
در میان تنه سبز درختان
به صدای اعماق قلبت گوش کن
احساسات لطیف
شکوفه های ظریف
تنهایی دور می شود
و باد روشنایی را در آغوش میگیرد
به صدای اعماق قلبت گوش کن
تپه های دور دست
درختان صورتی
و ابرهایی که محو میشوند
ما همه با هم
زیر چتر رنگی می رقصیم
به صدای اعماق قلبت گوش کن ...
نسترن دانش پژوه
عاشقانه ترین احساس من به تو
سکوتی ست که نمی شنوی
سکوتی که رایحه اش
گل ها را پروانه می کند
که تو
خوش بوترین گل احساس منی
پرویز صادقی
زیبا..،
عطر گُل های پامچال روسری اَت
موهای تو را بغل کرده اند
که اینگونه بر روی گُلبرگ های شعر
به رُخ کشیده
طراوت شبنم را؛
و قافیه ها در آن بامداد خُمار
در پس پرچین تکّه اَبرهای خاکستری
نگاهشان بارانی ست
پشت حصار پلک ها
حوالی اشک دردمند باغبان پیر!
مرتضی سنجری
تو خون گرم عشق
در رگ های سرد منی
هر نفسی که می کشم
گل سرخی ست که از تو می بوید
پرویز صادقی
پرده را که می زنی کنار،
آفتاب میشود؛
برف های کوچه آب میشود.
کمیل کاشانی
حوّای من..،
بی دلیل نیست چشمان وحشی تو
بویی از دموکراسی نبرده اند؛
عطر رُز موهایت
حکومت می کند در قرن مُدرن
که اینگونه بی رحمانه
زیر یوغِ حکم پادشاه دیکتاتور
قلب مرا حبس کرده،
و می ترسم
از آن روزی که شعرهایم مثل
شعرهای شاعران سپید رو
به عشق واژه های روی لبان سُرخ تو
قیام کنند و سرکوب شوند!