به عکسمان نگاه کن

به عکسمان نگاه کن
مانند یک کارت پستال شده است
دو آدم با نمایی تاریک
در منظره ای روشن
ما غروب غم انگیز خورشید را نگاه میکردیم
و خورشید طلوع دل انگیز دلِ ما را


نسترن دانش پژوه

ز من خبر بگیر!

ز من خبر بگیر!
کارى ندارد...
کافیست صبح ها
دلت برایم تنگ شود
و بى اختیار به نقطه اى خیره شوى
و به این فکر کنى
که چقدر بى خبرى از من...!


کامران رسول زاده

تلخ است

تلخ است
لبخــــــــــند
بردیـــــــــــوار لب
سقف کدام دل
ترک برداشته است

صیدنظرلطفی

پیش درآمد هر تولدی

پیش درآمد هر تولدی
دردی است جانکاه.
اما زخم‌های کهنه‌ی من
همچنان آبستنِ ناگفته‌هاست.


عبدالمجید حیاتی

دست هایم، آه دست هایم !

دست هایم، آه دست هایم !

این پروانه های بی چراغ

که بوی گریه می دهند

کجاست شعله های چشم تو ؟!

کو خنده های دست من ؟!

آیا هنوز می شناسی ام ؟

که نام ها از یاد می روند

وقتی کسی صدایشان نمی زند

پرویز صادقی

واگن‌های شکسته‌ی عمر

واگن‌های شکسته‌ی عمر
چون ماری زخمی
بر روی ریل‌های پوسیده‌ی زمان
در آغوشِ چروکیده‌ی زندگی
لنگ لنگان می‌خزد
و من هنوز
چشم انتظارِ سوتِ پایانم.


عبدالمجید حیاتی

از پشت پنجره

از پشت پنجره
تصویر هزاران چهره هویدا می شود
ولی افسوس کسی بعد از پنجره
باخودش ظاهر نمی شود!


غلامحسین افراس

پر است شهر

پر است شهر
از سکوت تلخ
ظلم ضحاک
و کاوه آهنگر
با گل سرخ
بشکافد
پیله ی ظلم
و برف خوشبختی
مرهم زخم ویران


صبا جدکاره