صبح را میشود با نامه ای آغاز کرد

صبح را میشود با نامه ای آغاز کرد
صبحها میشود شهنامه ای را باز کرد
صبح تا شب میتوانی بوسه یارانش کنی
هم بیاد ش میتوان گلخانه ای را ساز کرد

عباس رئیسی

من آسان دل نمیکنم و آسان هم نمیبندم

من آسان دل نمیکنم و آسان هم نمیبندم
و از هجرانِ چشمانت چندگاهیست نمیخندم
که گاه از بودنت در شوق و از دوری تو بیمارم
به این شوق و پریشانی خوشایندِ خوشایندم


حمید ابراهیمی

و چه خوشبخت واژه هایم

و چه خوشبخت واژه هایم

که با تو

چشم در چشم می شوند

و با طعم لب هایت

به خانه بر می گردند

واژه هائی که در نگاهت

به گل های سرخ جهش کرده اند

در عطرُ بوی مدامِ تو

پرویز صادقی

بارانی ات را بپوش

بارانی ات را بپوش
و شال دردهایت را بر دوش
کمی پونه وحشی...
دم کن
با داغ جدایی...
وترک های سینه ات را
به میهمانی نفسی تازه ببر ؛
عبور کن!
تو را تا ته دالان غم هایت
بدرقه خواهم کرد!
اگر ردِ قدم هایت را فراموش نکنی
اگر در کوله پشتی ات
خاطراتم هنوز مانده باشند...


فاطمه شایگان

دست‌هایت چتر،

دست‌هایت چتر،
چشم‌هایم خیس،
بغلم کن،،،
توفان‌ سهمگینی در راه است!.

لیلا_طیبی

سرد بودن با مرا، دیوار یادت داده‌است

سرد بودن با مرا، دیوار یادت داده‌است
نارفیق بی‌مروّت، کار یادت داده‌است!
توبه‌ات از روزهایم عشقبازی را گرفت
آه از آن زاهد که استغفار یادت داده‌است!
دوستت دارم ولی با دوستانت دشمنی
گردش دنیا فقط آزار یادت داده‌است!
عطر موهایت قرار از شهر می گیرد بگو
دل ربودن را کدام عطار یادت داده‌است؟!
عهد با من بستی و از یاد بردی، روزگار
از وفاداری همین مقدار یادت داده‌است ...!

سجاد_سامانی

از اولین پار پرسیدم آشنایی ز چیست.

از اولین پار پرسیدم آشنایی ز چیست.
بوسه ای داد و گفت از بوی خوش.
از دکان دار پرسیدم .
گفت :از حساب و کتاب
از رهگذار پرسیدم .
خواند ترانه ای .
سراسیمه برفت تا ته باغ.
مرد دهقان را خواستم پرسشی .
خواب بردش بر روی الاغ.
گرد شهر گشتم تا واکنم اندیشه را.
دختری با اختم گفت :از ما چرا.
پند خود بگرفتم و آستین بالا زدم
از نردیمان هستیم بردم خطا.

علی محسنی پارسا