در سکوت رفتنت,

در سکوت رفتنت,
خواب را مشت مشت,
آب می کنم
می دهم برچشم سیلاب برده ام,
نیمه شب های هیاهو خورده ام
خانه ام, نور می تابد خیالت
خواب را بیداری ام,
دق می دهد با اشک خشک,
رفتنت,
عادت نشد,
در فراق شب زده,
تکرار شد......


اعظم حسنی

دیگری از نظرم گر برود باکی نیست

دیگری از نظرم گر برود باکی نیست

تو که
معشوقی و
محبوبی و
منظور،
مرو


اوحدی_مراغه_ای

در کدامین فصل دردآلود ,

در کدامین فصل دردآلود ,
حواس پروانه ها پرت شد
پنجره را ببند
زمستان بدی در راه است .
برف ,
لباس سفید پوشیده است .
این عکس دونفره ,
آخرین یادگاری من است .

صابرخوشبین صفت

+اگرباهات سردم منو مقصر ندون

دست هر کی را میگیری و در حقش محبت میکنی

+اگرباهات سردم منو مقصر ندون

آب تا سردی نبینه یخ نمیشه

نظر بر عشق مکن ای جان دیگرجانان نخواهد رفت

نظر بر عشق مکن ای جان دیگرجانان نخواهد رفت
به رمز عاشقان هر دم جگر از جان نخواهد رفت
بیاد روزی عاشقم نمی دانی رهایم کرد
ز سوز دل ننال ای دل بهرجا جان نخواهد رفت
اگر گفتم من عاشقم تو گفتی حال من بهتر
ز عشق عاشقی اکنون دل و جانم نخواهد رفت
منم با چشم گریان همدمی گریه می کردم
ز آن روزی رها کرد ی دلم گریان نخواهد رفت
منم محو تماشایت بدنبالت روان گشتم
چنان با سوز دل گفتی نخواهم جان نخواهد رفت
هنوزم سالها بگذشت چنان در قلب من باشی
نمایان جای خنجر بود بیاد جان نخواهد رفت
اگر حالا تمام گشتن تمام قصه های ما
منم ازنو نویسم جان ز جانان هم نخواهد رفت
اگر بابت جفا کردن خودت همچون نمی دانی
بیاد پول زیور باش ,زمهدی جان نخواهد رفت


مهدی دانش شهیدانی

تمام دارُ ندار من از عشق

تمام دارُ ندار من از عشق
همین خیال های خامی ست
که تنها موسم رسیدنشان
فصل آمدن توست

پرویز صادقی

اینجا باران ست

اینجا باران ست
و این قطره های قدیمی
که مرا پیش تو می برند
آنجا را نمی دانم

پرویز صادقی

نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟

نام من عشق است آیــا می‌شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌شناسیدم؟
بـــا شما طی‌کـــــرده‌ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌شناسیدم؟

راه ششصدســاله‌ای از دفتر "حــافظ "
تا غزل‌های شما، ها! می‌شناسیدم؟


این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیده‌است
من همان خورشیدم اما، می‌شناسیدم

پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، می‌شناسیدم

می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌هاتان را
همچنانی که شماها می‌شناسیدم


اینچنین بیگــــانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا!، می‌شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریـــا! می‌شنـاسیدم

اصل من بــــودم , بهــانه بود و فرعی بود
عشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌شناسیدم؟

در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من!
من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدم

مسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایام
با همین دیدار حتی می‌شنـاسیدم


من همانم, آَشنــای سال‌هـای دور
رفته‌ام از یادتان!؟ یا می‌شناسیدم!؟