شرابِ سُرخِ میِ عشق , رویِ بهار

شرابِ سُرخِ میِ عشق , رویِ بهار
به صحنِ چمنزار , لاله لاله بیار
شمیم و شبنم و شهد و شکوفه در بزمند
پیاله برقصان , به چشمهای خُمار
به شانه های گلستان نشسته شبنم مهر
به قطره قطره ی باران , ترانه ببار
هوا مسیحا نفس , زمین گُل در گُل
شکوفه های رنگ رنگ به روی شاخسار
بگوش جان برسد نغمه های شور انگیز

نفس به نفس , خنده می کند گلزار
به رقص آمده گلبرگهای سبزِ چمن
به عِطر دلنگیزِ صبح , دل بسپار
غنیمت شمُر این بهار دائم نیست
گذشت شهد و طراوت , تو دانه بکار

مصطفی مروج همدانی

نوازش کن

نوازش کن
چنان که‌ در رگهایم
زنانگی به‌خروش آید و
با
تولد دختری
بند رهایی
به‌ گردنم بیفتد.
نوازش کن مرا
که دستهای تو زندگی‌ست
ومن
دلتنگ زندگی ام
تا زنده‌ ام...

زهرا فروغی

موجِ طغیان خیزد از گیسویِ تو یا دینِ من

موجِ طغیان خیزد از گیسویِ تو یا دینِ من
خانه ویران گردد از گیسویِ تو یا دینِ من
ای عجب از دینِ من بسته به تارِ مویِ تو
دین اگر این, مشکل از گیسوی تو یا دین من؟!


علی پیرانی شال

جهان پرشده از انسانهای

جهان پرشده از انسانهای
مغموم
که با تکه پاره های
عشق
در یک دیگر تکثیر میشوند
با لبانی براماسیده از هراس
زیر درختانی عقیم و عریان
دلتنگ هیاهوی گنجشکهایی
بی منقارند
با ریه هایی پرشده
از دلواپسی عشق به یکدیگر
عصمت
هدیه میکنند
تا دستانشان در هم گره خورده
وبرای نجابت جهان
آواز بخوانند


ایرج بهرام نژاد

شب های تیره و تارم را

شب های تیره و تارم را
با رویای تو گذراندم.

کابوس های شبانه ام را
که عذاب می دهد روحم را
با یاد تو زیبا کرده ام,

لا به لای این ظلمت ها
من تو را زندگی کرده ام!
تورا لمس کرده ام!
تو را نفس کشیده ام!
اکه در رویا ها....

هلیا شفیعی

عده ای از بین شاعرها

عده ای از بین شاعرها
که به هر واژه ترانه شدند
چند سطر که نوشتند و چون به خط شدند
در این راه یک شبه ستاره شدند,
عده ای هم غزل ها نوشتند و
عمری از گلوهایشان قلم ها روئید
شعر ناب جوشید و در این مسیر
همچون نخبگان از قطار پیاده شدند,
اولین عده ایده به عقل شان نر
سید
مثل رشته بودند و عاقبت پنبه شدند
دومین عده رنج کشیدند و مُردند
مثل ورق های کتابِ تاریخ پاره شدند!

مرتضی سنجری

دوش دستم که به دستت لرزید

دوش دستم که به دستت لرزید
بوسه از ماه گرفتم
و خدا می خندید
سردی پاییزی این فصل
به نفس های ما تاثیر نداشت
شادی پر شوری بود و آنجا
مجلس انس به هر گوشه روان بود.
بوسه از ماه گرفتم یا تو
روی مهتاب بدیدم یا تو؟
دیشب که تو را دیدم
من کنار تو چه دلبرانه نشستم
دو نگاه عاشقانه
حرفهای بی بهانه
دیشب که تو را میدیدم
مهربانتر بودی با من.
باز مهمانم شو
یا تو بیا یا من میمانم با تو...
دیشب که تو را دیدم خواب میدیدم افسوس...
بعد آن خواب ای کاش صبح نمیشد هرگز
ای کاش دو باره که چشمم را می بستم
باز خواب تو را ببینم
کاش مهمان بیاید از در
کاش مهمان تو باشی
کاش مهربانتر باشی با من...

نوشین فتحی