موجم و می شویم گناهت را

موجم و می شویم گناهت را
بر ساحل دریا صدایت را
وقتی که می رقصی
آن رد پایت را...


پیروز پورهادی

با تو قدم خواهم زد

با تو قدم خواهم زد
میان گندم زار ها
آن هنگام که عطر تن تو و بوی گندم ترکیب خواهد شد
من تو را خواهم بوسید ،
تو را در آغوش خواهم گرفت
و طلوع را در نگاه تو خواهم نگریست .
دستانت را خواهم گرفت
و گرمای آن را در قلبم احساس خواهم کرد
و تاثیر چشمانت را درعمق وجودم پیدا خواهم کرد . . .

متین گروسی

نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد

نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد
باد آن پیچش گیسوی تو را می خواهد

کشتی خسته و بی لنگر دریای جنون
ساحل امن شب کوی تو را می خواهد

کاش می شد که فقط از تو بگویم جانا
قلمم رخصت ابروی تو را می خواهد


مگذارید تهی دست ازین باغ روم
تاج بختم گل شب بوی تو را می خواهد

لشکر فتنه ی دوران منشیند از پای
فتح این قائله بازوی تو را می خواهد

با ریاضت به دل کس نتوان جای گرفت
عشق تأیید گل روی تو را می خواهد

دل برید است ز درمان طبیبان واسع
بی قراریست که داروی تو را می خواهد


سید علی کهنگی

گاهی فکر می کنم

گاهی فکر می کنم
از بس بی تو با تو زندگی کرده ام
از بس تو را تنها در خیالم در بر گرفته ام و
گیس هایت را در هم بافته ام
از بس فقط و فقط در رویا
چشمهایت را نوشیده ام و مست
شهر تنت را دوره کرده ام که دیگر
حتی اگر خودت با پای خودت هم برگردی
نمی توانم تو را با خیالت جایگزین کنم
بر نگرد
من در حضور غیبتت از تو بتی ساخته ام
که روز به روز تراشیده تر و زیباتر می شود
با آمدنت خودت را در من ویران نکن
بگذار تنها با خیالت زندگی کنم


مصطفی زاهدی

آسمان که ترد شد

آسمان که ترد شد
به کوچه زدم
سایه‌وشی می‌آمد
آمد از کنارم
از چهره‌ام که گذشت
یک آشنای قدیمی بود
بهار
کلاه از سر برداشتم به سلام
رفته بود
پرسیدم
کجا شد این بهار چابک مهمانک
همراه ابرها کمی آنطرفتر
گفتم به بویش سلام ما برسد
و فردا الطلوع
سلام بهار را
خانه به خانه
در زدند


محمدرضا_اصلانی

به من چه دادید ، ای واژه های ساده فریب

به من چه دادید ، ای واژه های ساده فریب
و ای ریاضت اندامها و خواهش ها ؟
اگر گلی به گیسوی خود میزدم
از این تقلب ،
از این تاج کاغذین
که بر فراز سرم بو گرفته است ،
فریبنده تر نبود ؟...


فروغ_فرخزاد

ضریح چشم های تو

ضریح چشم های تو
نینوای دلِ من است.
از عطش ات جان به لبم ،
آبی بده
یا بمیران.


سعید فلاحی