ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شاید خیلی با رؤیاهات فاصلم بود شاید قدری که خواستی شادی نداشتم
شاید دیر فهمیدم از دستای تو، باید بیش از این فاصله داشته باشم
شاید دیر رسیدم به باغ پر عشقت ،شاید خسته بودی تو از سرنوشتت
شاید من نبودم به زیبایی تو شاید قسمت این بود بمیرم تو چشمت
حالا بعد رفتن چی شد سهم دنیات ؟نمیدونم و گیرته قلب خستم هنوزم
هنوزم باهات میگم هر شب غمامو تو میخندی به درد و دلهام گمونم
گمونم تمومی نداره شبِ من گمونم غصه از روزگارم نمیره
نمیره سیاهیِ تلخِ گذشتم میخواد انگاری جونمو خیلی راحت بگیره
کاش می فهمیدی سرد شده بی تو دنیام از این بار سنگین یکم کم می کردی
می دیدی با رفتن چیزی خوب نمیشه جز اینکه دلامون میره رو به سردی
ولی خاطراتت همیشه باهامه من از تو عشقو یادگرفتم عزیزم
فدای سرت دیگه عیبی نداره که هر روز بشکنه با خیال تو بغضم...
یوسف خدائی
لباس نو نمی خرم امسال به حرمت لباس های کهنت
جشن نمی گیرم عید امسالو به حرمت قلب ترک خوردت
لطفا امسال شیرینی ندید به من تلخ کام افسرده
لطفا از من نپرسید که چی شد، آرزوهام توی قلبم مرده
من بمیرم که تو میهن خودت از زندگی عادی هم طردی
هرچند پینه ی رو دستات میگه تو خیلی بیشتر از این ها مردی
سالِ نو مبارکِ اونایی که،تو دلاشون غم و غصه ندارن
الهی بخندن و به درد ما حتی تو رویاشونم پا نذارن
کاش می شد به غیر عید سفره ها رو همیشه لبریز خوشحالی کنیم
کاش می شد حال تموم مردمو یه جوری عالی تر از عالی کنیم
کاش به جز چهارتا بیت کوچیکم،سهم بیشتری داشتم تو زندگیت
الهی از این به بعد غمی نشه باز تلنبار روی کوه خستگیت
ببخش اگه نمی تونم باری رو بردارم از رو کمون شونه هات
لباس نو نمیخرم امسال تا نبینم اشکو روی گونه هات
اگه میشه منو همدردت بدون به خدا منم باختم مثل خودت
منم به امید فرداهایی شاد امروزم رو فروختم مثل خودت...
یوسف خدائی