ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پاهای
دلم
در
جغرافیای
عصر
دل سنگی تو
تاول زده اند
هرچند
به تک
خال
خودی
تیرمحول زده اند
اما
در
بازار
وفا
حرف اول زده اند.
پرشنگ بابایی
دل ما
شوره زارنبود
که
درآن
غرق شوی
دل ما
تونل وحشت نبود
که
فریادکشان
از آن
رد شوی
دل ما
کوچه باغ
فصل
میوه بود
چون
تندباد
شاخ
و
برگ
شکسته
جا
گذشتی..
پرشنگ بابایی
تفاوت ها را
دلیل آوردند
مساوات نباشد!
دسته ها را
بهانه کردند
طبقات باشد
کوه ها را
مثال کردند
دره ها باشد
گناه را
اختراع کردند
لذت
دوست داشتن نباشد
سرمایه را
طرح کردند
ثروتمند
و
فقیر باشد
مغزها را
در تصرف
رسانه گرفتند
اندیشیدن نباشد
و آنچه
دل وانصاف
گفت نگذاشتند
و
خلاصه در
خورجین
این راهزنان
دنیاهر چه
گوییهست
وباشد
اما
شرف نباشد.
پرشنگ بابایی
واژه ها
هنوز
درسبدانتظار
بوی آمدنت
می دهند
مبادا
در میانه
راه به
دعوت نسیم
لانه پروانه ها
رفته باشی.
پرشنگ بابایی
کاش
در قلمرو
عشق عقل
هم گاهی
قدم می زد
و
در دفتر دل
قلم می زد
و
سرنوشت را
رقم می زد
و به جان زخمی
مرهم می زد
و
بی پیرایه
از راز
هستی
دم می زد
و
پشت پا
به هرچه
عدم می زد
و...
پرشنگ بابایی
گناه دو چشم
مست سیاه
تو بود وگرنه
من یکتاپرست کجا
و
چند خدایی کجا
دل در حلقه عشاق
مجنونی بود وگرنه
تو کجا
و
لیلایی کجا
گرچه آه سرد
نسوزاند ولی
زین ورطه
تو کجا
و
رهایی کجا؟
پرشنگ بابایی