آن روز که دل از نفس افتاد ،نبودی

آن روز که دل از نفس افتاد ،نبودی
دور از تو، دلم یک شبه جان داد ،نبودی

با پای خودم پای به دام تو نهادم
دیدم که از آغاز تو صیاد نبودی

حتی شده یک بار هم ای مرغ سعادت
بر شانه من، دست مریزاد نبودی

بوران زده ام در تن تبدار، تو اما
در عصر زمستانی مرداد نبودی

حق داری اگر دلخوری از من تو هم ای عشق
حتی نفسی از قفس آزاد نبودی

نرگس سلمانیان

طنین گام های عاشقی سرخورده می آید

طنین گام های عاشقی سرخورده می آید
صدای بال کفتر های باور مرده می آید

من آن باغم که حتی در خیالاتم بهاری نیست
به خوابم گاه کابوس گلی پژمرده می آید

برایت فال میگیرم به تلخی در کف فنجان
پرستویی پریشان  با زنی افسرده می آید

من آن سروم که از باد خزان نشکسته ام هرگز
به چشم دیگران اما کمر تا خورده می آید

دل من درد را با درد درمان میکند دائم
عجب دردم خوشایند دل آزرده می آید


نرگس سلمانیان