ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مروری بر دلم کردم
که نقشت را به یاد آرم
غرورت در مرورم نقش زیبای تو را خط زد
با خیال ِِ عشق
نقش دیگری بردل کشیدم از غم دوری و
در پاسخ ...
دروغت همچو شمشیری ...
به روی نقش خنجر زد....
به آرامی و دلسوزی وبا پیمانه ای خونین
زدم یک نقش دیگر ....باز بر این دل
ولی اینبار با نیش زبان و تیغ بیرحمی
دل و پیمانه و تصویر عشق و سوز را
یکباره بر هم زد..
مهرداد فرزامی فر
از کدام ناکجا آغاز کنم تکرارت را
از چشمان زیبایت که در برکه ی خیالم
ماه را در پرچین های آرام آب میرقصاند
یا از موج گیسوانت که با ملودی سکوت
نُت به نُت سمفونی عشق را روی گونه ام مینوازد
شاید بهتر است از لبان سرخ فامت آغاز کنم
که زمزمه رویای ممکنی را در گوشم نجوامیکند
و انحلال روحم را در وجود پاکت تعمید میدهد
...... ترانه ات ....شد بهانه ام
و چنان بر تا رو پودم کوفت ......که یکی شدن را
ّبا تو یافتم و دل را به سادگیت باختم
دیگر تن هایمان......تنها نیستند و
سازهایمان بی ترانه نیست.....
قلم دست دل است و دل قربانی زلالت
پس بنگار و دلنوشته هایت را و
در فنجان عشقم بریز
که دیگر تا دور دستها..... ..
فقط با زلال تو چای خواهم خورد
مهرداد فرزامی فر
عشق یعنی یک طلوع بی غروب
یک ترانه یک شروع بی سرود
عشق یعنی آخر ِ آوارگی
اولش رنج وتهش دلدادگی
عشق یعنی در قفس پرپر شدن
در میان کمترین کمتر شدن
عشق یعنی آسمانی در زمین
مالک ِ هستی ولی بی سرزمین
عشق یک آسایش و آرامش است
در ورودش پرتو ِ یک خواهش است
عشق هر لحظه به تو سر میزند
هر زمان بی پرده بر در میزند
عشق یک پروانه ی فرزانه است
پلک را برهم زنی در خانه است
عشق بر جام ِ می ات لب میزند
مست شد پیمانه بر هم میزند
عشق در میخانه چون پرواز کرد
بی غرض راز دلش را باز کرد
بی ریا و بی مثال و بی صدا
از درون عشق آمد این ندا
عشق یعنی ناخدایی با خدا
هم خودآ و ناخدا و هم خدا ..
مهرداد فرزامی فر