بر پهنه زمین, نقاش پیر قصد کرد تصویر نو زند

بر پهنه زمین, نقاش پیر قصد کرد تصویر نو زند
گسترد پرنیان هفت رنگ
بر کوه و کوهسار
وه دلنشین کشید, در واپسین نفس زدن روزهای سرد
لبخند پر امید ز مستی روزگار
عطر خدا معجزه گر شد برای او, دستی کشید و غبار غم از روی خاک برد
جوشید چشمه ها, خندید جویبار
آمد نسیم خوش خبر و در گوش شاخه گفت:
برخیز گذشته دگر ایام سرد خواب اینک بزن جوانه که آمد کنون بهار
فرخنده باد بر شما مقدم بهار

مریم اقبالیان