به دهانم دستم می رسید

به دهانم
دستم
می رسید
اگر
و صدایم
به جایی؛
هم
به لیلی
می
رسیدم
هم
به خیلی
چیز ها...!


محمد ترکمان

... نرو که بی تو

... نرو
که بی تو
این دیار
به خار
خواهد
نشست
بی من
به دار!!!


محمد ترکمان

دراز روزی آخر

دراز روزی آخر
دیوار ها را
بر می دارم!
با _ ناز _
جای شان
بذر پنجرهِ باز
می کارم!...

محمد ترکمان

: در انقلاب نگاهت

: در انقلاب نگاهت
من, تنها
مجسمه این شهرم
که در میدانی سرخ
هنوز پا بر جاست!


محمد ترکمان

با این همه رود!

با این همه
رود!
نه آب, گلی
برای ما
می آورد نه
رود
پلی برای ما

محمد ترکمان

چندان زنگ دلم را

چندان زنگ دلم را
کس هیچ چنگ
نمی زند و بی بام
درِ خانه ام را یا
سنگ...!
که تنهایی ام نیز
از تنهایی
به تنگ آمده و
با من
برای آزادی خود
به جنگ...!

محمد ترکمان

... دستم هرگاه می خواست به دهانم رسد,

... دستم هرگاه
می خواست
به دهانم رسد,
از بازو
افتادم!


محمد ترکمان

باد, عاشق موی

باد, عاشق موی
اوست من
عاشق بوی باد!
محمد ترکمان

تو کاش دیوار زندانی

تو کاش دیوار زندانی

بودی که سال هاست

من در آن شکسته ام!

*  *  *  *

پژواره

شبی کاش با خدا تنها بودم!

شبی کاش با خدا تنها بودم!
کمی تا برایم از درد تنهایی
می گفت و
دمی نیـز از, سختـی خدایی!


محمد ترکمان