ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بیـن مـا از اولـش فاصـله هـا بسیار بـود
در سـرت یـاد من امـا در دلت انـکار بـود
قسمتم از زنـدگـی هـمراز بـا پایـیـز شـد
آری شـایـد طـالعـم ایـام نـاهمـوار بـود
درسکوت شیشه ام فریاد تو از جنس سنگ
بـودن ایـن دو کـنارهـم کمـی دشـوار بـود
در نـدامتگاه افـکار پـریشـان ،مـانده ام
در دل دیـوانـه ام بـا عـقل درپیکار بـود
مثـل یـک سـرباز ، اسـیرِ حلقـه دشمن
بین راه ماندن و تسلیم مرگ اجبار بـود
غـرق خواهم شـد درون سازهای زنـدگی
همدمم سنتور؛دو مضراب من سیگاربود
ای لـسـان الـغـیـب ، هـزاران مـعـذرت
سـایه معشوق اگـر افتـاد بر دیـوار بـود
محمد بهرامی
بیاد بیاور سالهای را که دیگر نیست
لحظه های عاشقانه ای راکه دیگرنیست
قدم گذاشتم به دنیای ناشناخته تو
قدم به یک جهان موازی که دیگرنیست
در وجودم آن روزها زمستان بود
دلبسته بهارانی شدم که دیگرنیست
بی شک آسمان دلت جای ستاره من بود
سیاره منظومه ای شدم که دیگر نیست
کنار تو یک عمر چندثانیه بیشتر نگذشت
دلبند ثانیه هایی شدم که دیگر نیست
قسم به همه آن گریه های از سر شوق
دلتنگ خنده هایی شدم که دیگرنیست
درچشم خیسم دگر چه مانده است باقی
قاب خشکی ز دریاچه ای که دیگرنیست
شعرم تمام شد ولی رسیدم به آنجا که
یکی بود و یکی نبود،و آنکه دیگر نیست
محمد بهرامی
تمام آسمان ابریست دلم باران میخواهد
درون سینه طوفانیست کمی رگبار میخواهد
هوا سرداست میلرزم دلم آفتاب میخواهد
دلم مردابی است تاریک؛ همی مهتاب میخواهد
صدایی بر نمی خیزد سکوتی حزن انگیز است
دلم یک قله ی یک کوه کمی فریاد میخواهد
بده ساغی شرابت را بریز وباز مستم کن
که این بیچاره گه گاهی می انگور میخواهد
بده قاضی رایت را خلاصم کن مشتاقم
دلم چند سال زندان و کمی شلاق میخواهد
گمانم عقل ذایل شد چه از دیوانگی خوشتر؟
که این دیوانگی امد دلم زنجیر می خواهد
عمیقا خسته ام بی عشق و افتاده ام بیمار
دلم یک خواب طولانی کمی آغوش میخواهد
بلی در باغ رویایم بسی پاییز طولانیست
دلم یک باغبان یک گل،درخت سیب میخواهد
هنوز عطر تنش باقیست کنار میز صبحانه
دلم یک استکان چای و پنیر و نان میخواهد
تماشای رخش چون ماه ازاین فاصله زیبانیست
دلم یک نردبان ،یک بام دلم دیوار میخواهد
به یاد خاطرش بودن به از بودن با اغیار
دلم یک کلبه چوبی کنار یار می خواهد
برای رفع این تردید، کمی امید می خواهد
دوخط سعدی یا حافظ دلم خیام میخواهد
محمد بهرامی