قدم زدن کنار ساحل را تجربه میکنم

قدم زدن کنار ساحل را تجربه میکنم
میگذارم ماسه ها
در لای انگشتانم جشن بگیرند
به موج دریایی که مثل یک آهنگ،
گوش ماهی ها را نوازش میکند لبخند میزنم،
کلاه مترسکی را میدزدم،
میروم و برای خود نقش بازی میکنم
نقش زنی که بوسه هایش را،
هر شب قبل طلوع خورشید،
نذر خیال هایش میکند
دیگر زمانی به ترکیدن بغض هایم نمانده
اخرین لبخندم را که بزنم،
آرام ارام،
بر روی دسته امواجِ دریا،
خواهم خوابید ...


مانی_دانته

وقتی به آغوش می گرفتمش

وقتی به آغوش می گرفتمش
دیگر به هیچ چیز فکر نمی کردم
نمی دانم...؛
شاید آغوش او
بُن بست
تمام افکارم بود...


مانی_دانته

اوج ... دیوانگی... یعنی... ساعت ها ...

اوج ...
دیوانگی...
یعنی...
ساعت ها ...
خیره ماندن...مانی
به عکسی که...
هرگز تو را
دوست نداشت ... !



#مانی_دانته