قلب گنجشکی می‌خندد

قلب گنجشکی
می‌خندد
صدایش دلنشین است
عبارت‌های وصفش پرطمطراق است
دلی دارد بی‌همانند
از هر سخن او
عشق می‌چکد
حیاتی پرفروغ می‌شود
خوی نسیم را خوب می‌فهمد
قلب گنجشکی می‌تپد
فریبنده و زیبا
زمین با او
زمان با او
انیس و مونس‌اند
لحظه‌ها با او آشنایند
عجیب است ولی
قلب گنجشکی نایاب‌ترین است
وسعتش دریا
مهرش بیکران
پروازش تا صعود
چشم‌هایش سریر
نگاهش زمحریر است
این قلب، بی‌اختیار
تنهاترین است
مرا این چنین قلبی
تا همیشه آرزوست


سکینه اسدزاده

می خواهم از عشق بنوازم

می خواهم
از عشق بنوازم
یا که عشق را تصویر کنم؟
شیفته ام ...
واله آن حرف نگفته
واله آن بود و نبودها
چه زیباست عشق!
انتظارش افزون تر
گاه غریب
گاه آشناتر از خیال
ای عشق به چه مانی تو !؟
من هر آن می گردم
هر کجا ...
پی یک اشارتی
پی یک عبارتی
که کند فریاد
از خنده


سکینه اسدزاده

معنایم کن ..

معنایم کن ...
که من واژه ای هستم
پهناور و بی مرز
که در هیچ فرهنگ لغتی
مرا نخواهی یافت
حل کن مرا
که معمائی هستم
مبهم و مجمل

لاینحل و پیچیده
که تنها تو مرا درک کرده ای
تنها تو مرا فهمیده ای ...
معنایم کن
تا خاکسترم
بوی گل های اطلسی را بدهد
و خاک قبرم
بعد از رخت بربستن

از این دیار
عطرآگین شود
به یادبود ابدی نجوای عاشقانه
لفظ به لفظ مدلول وجودم
فقط تو معنایم کن ...

سکینه اسدزاده