ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چه شادمانه ایستاده ام اینجا
در فنس های کشیده بر پیرامون
خود را چنان می دانم
که ترس را به ارمغان دارم
اما ذهنم پوشالی
استخوانم همه چوب
و پیراهنم تهی از قلب است
پس بیایید پرندگان آوازه خوان
که اینجا
دشت خزان و بوران را
بهاری هست
سعید ممدوحی
کاش هوایی بیاید
پنجره را بگشا
نفسم تنگ است
آسمانم ابری است
نسیمی می اید و
قطره ی بارانی
چکیده بر
برگ اوراق گشته حافظ
چای ام را می نوشم و
حافظی می خوانم
نوشته در گوشه ی خط دار ذهنم
به یاد تو
(خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل می گشاد باد)
سعید ممدوحی