ماهتاب میوه‌ای لرزان

ماهتاب

میوه‌ای لرزان

بر شاخه‌ی آسمان

من و تو

قرارمان روی بلندترین صخره

تا نبیندمان

هیچ سایه

هیچ همسایه

می‌آیی

با خنده‌های وحشیانه

ماهِ چهارده می‌تابد

حسین منزوی دارد به غزلی تازه می‌اندیشد

که در آن

ماه راز باندایش

ورای دست رسیدن بود

من چرا از شعرهایت

نفهمیدم

ماهت

از بالانشین‌هاست؟!


((ستی سارا سوشیان))