پروانه سان بسوزم ، ای جان من فدایت

پروانه سان بسوزم  ، ای جان من فدایت
در کوی حق بجو یم هستی و هم هدایت

آری که هجر یاران داغی به دل نهادست
وین آسمان عزیزا ، نالد چو در ، عزایت

رزمندگان اسلام ، حماسه ، آفریدند
من صبح صادقی را آورده ام برایت

هرگز نکن ، رفاقت،  با این جهان فانی
بازی توجان ومالت سازدچو بی نوایت

من آستان ، نشینم ، پروردگار خوبم
جانان من نرانی کس را تو از سرایت

جز عشق تو ندارم من در سرم هوایی
بر دیده‌ام  قدم نه ، قربان جای پایت

(حقا)که لاله زاران ازخون عاشقانست
ای مرگ با شرافت،  ماییم چو آشنایت


اصغر رضامند

بخش کن با من

بخش کن با من
دوستت دارم را
با صدای بلند،
نا بشنوند فرشته ها
کاش پر پروازی بود مرا
تا اوج بگیرم
در اسمان ابی آبی
و برسم به.....
سرزمین قوی های سفید
کنار برکه ی عشق
گوش کنم به....
صدای پرندگان مهاجر
و نوازشم کننند
نسیم نیزارها
چه زیباست آزادی
و رهایی از....
هیاهوی انسانها
پیر شدم ،
در جستجوی عشق


اصغر رضامند

رفتی نیمه شبی

رفتی
نیمه شبی
آرام و بی صدا
با کوله باری از
آرزوهای بر باد رفته
از میان کوچه های خاطرات
و من برای تو
غریبانه
زیر آسمان برهنه ی شهر
کنار میدان آزادی
زار زار
گریستم
در هوای سرد و برفی


اصغر رضامند

آمدم بر سر آن، کوچه که بودی ،نگران

آمدم بر سر آن، کوچه که بودی ،نگران
تا به گویم که تو از آن منی، نی دگران

من تو را دل نگرانم ، به روی از بر من
عاشقت گشتم وخوردسنگ بلابرسرمن

من اوایل به تصور که توهم عاشقمی
فارغ ازخودشدمی چونکه توبودی صنمی


رفته ای از بر من بار دگر بی تو شدم
من به آیین دگر امده ام شیتو شدم

گفته بودم بخودم دور تو راخط بکشم
چون نشدباده بدستم برسان تابچشم

مدتی شدپی عشقت همه جا دربه درم
تا بدانی که چه ها، امده جانا ،به سرم

من دعا می کنم از عمق دلم تا برسی
بخداچونکه نداریم همه مان دادرسی


اصغر رضامند