-
آرزوی محال یعنی این..
پنجشنبه 14 خرداد 1394 15:52
تا هیاهویِ ریل میآمد میدویدم تو را نگه دارم حال و روزم مگر چقدر ابریست که پس از هر قطار میبارم در تمام قطارها مردم زندگی در خیال یعنی این آخرین کوپه هم تو را کم داشت آرزوی محال یعنی این ... " علیرضا آذر "
-
آخرین عکس
پنجشنبه 14 خرداد 1394 10:06
یک ... دو ... و نرسیده به سه تو شناور در نور سفید و خیالت تخت که آخرین عکس و جان به لب رسیدهات را عکاس یکجا گرفته و رفته است ... "عباس صفاری"
-
ولی ما، هیچوقت بههم نمیرسیم .
چهارشنبه 13 خرداد 1394 16:15
تو به انتظار رسیدن من من به انتظار رسیدن تو ولی ما، هیچوقت بههم نمیرسیم . همیشه دستی هست که پیش از رسیدنمان ما را نرسیده و کال بچیند ! "رضاکاظمی"
-
دروغ
چهارشنبه 13 خرداد 1394 08:41
دروغ دیواری است که هر صبح آجرهایش را میچینی بنّای بیحواس من ! در را فراموش کردهای آب تا گردنم بالا آمده آجرها تا گردنم بالا آمده آب تا لبهایم بالا آمده آب بالا آمده ... من اما نمیمیرم من ماهی میشوم "گروس عبدالملکیان"
-
دوست داشتنت
سهشنبه 12 خرداد 1394 15:10
دوست داشتنت پیراهن نازکی ست که آرام از روی بند بر میدارم .. " غلامرضا بروسان "
-
من قدیمی بودم..
سهشنبه 12 خرداد 1394 09:48
من قدیمی بودم پلی با سی و سه چشمِ گریان وقتی از من میگذشتی قصری آتش گرفته که ویرانیاش را تماشا کردی و رفتی مقبرهی پادشاهان که هُرم سینهی بردهها هنوز درونش زبانه میکشد دیواری چینخورده دور خودم کناره جادهی مفروش پروانههای مرده افسوس ! حتی نسیم بال پروانهای میتوانست به حالم بیاورد من قدیمی بودم تو فردا از من...
-
با هم نساختیم..
دوشنبه 11 خرداد 1394 16:03
چه میشود کرد دنیا همین خرابه بود که به ما دادند و ما به دست خود خرابترش کردیم با هم نساختیم هر یک خانهای بنا کردیم با دیوارها و دری که پشتشان پنهان شدیم و هرگاه دلتنگ میشدیم در را باز میکردیم به امید دیدار با دیوارِ روبهرو شهاب مقربین
-
با من قرار میگذاشتی
دوشنبه 11 خرداد 1394 08:46
با من قرار میگذاشتی و کنار دیگری آرام قرار میگرفتی و برای من بیقراری میکردی آخرش کدام بازیچه بودیم ؟ من یا او ؟ "امیدعبدی"
-
قاب
یکشنبه 10 خرداد 1394 15:18
نه خاکریز نه تفنگ نه ماشین جنگی تنها عکس معشوقهی سرباز آن سوی این مرز درگیر قاب شده در مگسک "آرش نصرت الهی"
-
کسی هست..
یکشنبه 10 خرداد 1394 10:09
کسی هست مرا دریابد از ت اریکی من ؟ کسی مثل صدای آب، روشن ! "سیدعلی میرافضلی"
-
اما پرنده بسته اگر باشد
شنبه 9 خرداد 1394 09:16
آری اگر در ، باز بود و باز، پرنده پس در، پرنده است. و همچنین اگر در ، بسته بود و بسته، پرنده پس باز در پرنده است. اما دری که باز نباشد دیگر نه در، که دیوار ... اما پرنده بسته اگر باشد دیگر پرنده نیست، که مردار ... "قیصرامین پور"
-
ما کوچک شده ایم!!
جمعه 8 خرداد 1394 10:10
دور دنیا که چرخیده باشی باز هم دور خودت چرخیدهای راه دوری نخواهی رفت حتی در خوابهای آب رفتهات که تیکتاک بیداری مدام تهدیدشان میکند . میگویند دنیا کوچک شده است و استوا در آیندهای نزدیک همسایهی خونگرم قطب خواهدشد . نه همسفرِ خوشباور ! دنیا هرگز کوچک نمیشود ما کوچک شدهایم . آنقدر کوچک ، که دیگر هیچ...
-
تنهایی ات بزرگ شده است مرد..
پنجشنبه 7 خرداد 1394 15:47
از برکه به دریا بزن ! تنهایی اَت بزرگ شده است مرد . "رضاکاظمی"
-
شبیه من؟
پنجشنبه 7 خرداد 1394 09:42
من خستهام، تو خستهای آیا شبیه من ؟ یک شاعر شکستهی تنها شبیه من حتی خودم شنیدهام از این کلاغها در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من امروز دل نبند به مردم که میشود اینگونه روزگار تو فردا، شبیه من ای همقفس بخوان که ز سوز تو روشن است خواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من از لحن شعرهای تو معلوم میشود مانند مردم است دلت یا...
-
مایل ام به تو
چهارشنبه 6 خرداد 1394 15:36
مثل درختی که توی باد تکیه میزند به درختی مایل ام به تو آرزو دهقانی
-
اما باور نکن شباهتمان را به سنگ
چهارشنبه 6 خرداد 1394 09:43
ما به برف فکر میکردیم و رودخانه سنگ های مان را میبلعید اما توی موسیقی را شعلهی ایستاده میدید شعلهای که در آن صدای هم را نشنویم دندانی که زیانمان را میجوید رفته بودیم توی هراسیدن از دستها در ستودنی آرام جمع شویم با بعد از ظهرِ متلاشی اما باور نکن شباهتمان را به سنگ مثل سنگ دربِ رودخانهام را بزن میدانی؟...
-
دوست داشتن بلدم
چهارشنبه 6 خرداد 1394 09:35
شمردن بلد نیستم دوست داشتن بلدم گاهی شده یکی را دو بار دوست داشته باشم دو نفر را یکجا ! چهکار میشود کرد دوست داشتن بلدم شمردن بلد نیستم آیدین روشن"
-
درهایی هستند که می خواهند..
سهشنبه 5 خرداد 1394 15:44
درهایی هست که میخواهند از لولاهایشان فرار کنند و با بهترین ابرها بپرند. پنجرههایی هست که میخواهند از قاب هایشان رها شوند و در علفزارهای بک کانتری با آهوان بدوند. دیوارهایی هست که میخواهند در گرگ و میش با کوهها بگردند. خانه هایی هست که میخواهند اثاثیهشان را در گلها و درختها خلاصه کنند. سقفهایی هست که...
-
میتوانی از دوست داشتنم برگردی؟!
سهشنبه 5 خرداد 1394 09:27
میتوانی از دوست داشتنم برگردی؟! دوست داشتن که خیابان نیست تاکسی بگیری بنشینی پیشانیت را به شیشه بچسبانی آه بکشی وبرگردی به پیش از آن نه نمی شود با دوست داشتنم کنار بیا مثل پیرمردها که با لرزش دست هایشان . "رویا شاه حسین زاده"
-
دوستت دارم
سهشنبه 5 خرداد 1394 09:18
گاهی به جای دوستت دارم میپرسد: احوالت چطور است؟ من نیز میگویم: خوبم، خدا را شکر ! "سیدعلی میرافضلی"
-
شاعر
دوشنبه 4 خرداد 1394 15:07
با رفتن تو به زندگی کردم پشت من ماندم و حلقهی طنابی در مشت بگذار که فردا برسد میشنوی دیروز غروب ، شاعری خود را کشت "بیژن ارژن"
-
تو نمی فهمی ..
دوشنبه 4 خرداد 1394 08:47
تو نمیفهمی ، من حالم خوب میشود وقتی با یک شاخه نیلوفر هر روز برای ندیدنت کنار اسکله میروم .. تو نمیفهمی ، من حالم خوب میشود وقتی با یک شاخه نیلوفر هر روز نمیبینمت ... تو از کجا بفهمی هر روز با یک شاخه نیلوفر غرق میشوم ؟! " کامران رسول زاده"
-
دستم را داغ می گذارم
دوشنبه 4 خرداد 1394 08:43
دستم را داغ می گذارم که نبینمت دیگر ، تو اما هرشب داغم را تازه می کنی ... " کامران رسول زاده"
-
گل یخ
یکشنبه 3 خرداد 1394 15:59
با شاخه ی گل یخ از مرز این زمستان خواهم گذشت جایی کنا آتش گمنامی آن وام کهنه را به تو پس می دهم تا همسفر شوی با عابران شیفته ی گم شدن شاید حقیقتی یافتی همرنگ آسمان دیار من "محمد علی سپانلو"
-
تنهایی!
یکشنبه 3 خرداد 1394 15:21
هر روز مرا گریستی تنهایی با خاطرههام زیستی تنهایی شش دانگ تو را سند به نامم زدهاند ارث پدرم که نیستی تنهایی ! "جلیل صفربیگی"
-
اگر باید زخمی داشته باشم که نوازشم کنی..
یکشنبه 3 خرداد 1394 10:30
اگر باید زخمی داشته باشم که نوازشم کنی بگو تا تمام دلم را شرحه شرحه کنم زخمها زیبایند و زیباتر آنکه تیغ را هم تو فرود آورده باشی تیغت سِحر است و نوازشت معجزه و لبخند ت تنظیفی از فوارهی نور و تیمار داریات کرشمهای میان زخم و مرهم عشق و زخم از یک تبارند اگر خویشاوندیم یا نه من سراپا همه زخمم تو سراپا همه انگشت...
-
دلم از مهر تو آکنده هنوز
شنبه 2 خرداد 1394 15:49
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک دلم از مهر تو آکنده هنوز دفتر عمر مرا دست ایام ورقها زده است زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست در خیالم اما همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق دل من بردی و با دست تهی منم آن عاشق بازنده هنوز آتش عشق پس از مرگ...
-
حق انتخاب
شنبه 2 خرداد 1394 08:55
وقت افتادن اگر حق انتخاب با من بود از بلندای برج شاید هم کمی بالاتر کنار ابرها انتخابم بود، نه از چشم سیاه تو .. "بهمن فاطمی"
-
عاشقان گیاهانند..
جمعه 1 خرداد 1394 15:25
عاشقان گیاهانند که ریشههایشان فرو رفته است در کف دست من در استخوان کتف تو در جمجمهى شکستهى من و این خاطرات من و توست که توت مىشود یک روز انار مىشود گاهى که دیروز انگور شده بود که فردا زیتون و تلخ "بیژن نجدی"
-
هر از چندی نوشتن را رها میکنم
جمعه 1 خرداد 1394 09:35
هر از چندی نوشتن را رها میکنم به انگشتانم خیره میشوم میگفتی زنان زیبا آزارت میدهند و هر انگشت من زنی زیباست که آرامت میکند به هر انگشتم که نگاه میکنم یاد زنی زیبا میافتم که از دستش گریزی نداری میخندم و نوشتن داستان تو را از سر میگیرم سارامحمدی اردهالی"