دنیام یهو عوض شد وقتی چشاتو دیدم
تو آدمای این شهر مثل تو رو ندیدم
من عاشق چشات شدم عشقم
اسیر خنده هات شدم عشقم
دوست دارم تا آخرش هستم
پای همون عهدی که بات بستم
تنهاس دل من نباشی تنهاس دل من
با تو میدونم زندگی زیباس واسه من
تصویر چشات نقش ی دریاس واسه من
دریای چشات حس ی رویاس واسه من
عمرم اگه بمونی محرم منو بدونی
قدر تو رو میدونم از بس که مهربونی
بیا بذار دستت رو تو دستم
به اون چشات بدجوری وابستم
از اینهمه تنهاییام خستم
قلبمو بعد عشق تو بستم
تنهاس دل من نباشی تنهاس دل من
با تو میدونم زندگی زیباس واسه من
تصویر چشات نقش ی دریاس واسه من
دریای چشات حس ی رویاس واسه من
امید امام وردی
عبور ازتو چه رنجی دارد
تو را دلنوشته ای میکنم بر کاغذ
و کاغذ تب میکند
از تن خسته حرفهایم
کاش میشد نقاشی ات میکردم
که آن هم مجازات دارد
بگو با تو من چه کنم
نسرین شریفی
زیر فانوس کوچک ماه
در کدام برگ و کدام گام
درختانِ از جای کنده شده
فصل دیگری از شُکوه اند
در داستانِ بی پایانِ
طوفانهای پیاپی؟
و پژواک مادر ، مادر
میان کدام دو کوه
آواز شور بهشت است
در ترانهی خاموش مآذنه ها؟
فریبا نوری
تو شیدا نبودی
دلبر ما نبودی
گله از دل نکن
تو تنها نبودی
با این ناز و ادا
با اون چشمای سیا
دل از من بردی و
پس ندهی ناقلا
سوار بر اسب طلا
از کلبه باصفا
من و جا گذاشتی
رفتی تک و تنها
مریم درزاده
در شب تار همچون مهتاب بودی
بر طرف چمن مثال شبتاب بودی
دست کشیدم گیرمت در آغوشم تنگ
محو شدی ز دیده گویی بر آب حباب بودی
عبدالمجید پرهیز کار
برو ای پروانه گِرد روشنی ها گَرد
من آن شمعم که خاموش است مدتها
محمد محمدی
آه از غمِ تنهایی...
ماییم و دو تنهایی،
دور از هم و رسوایی،
کز شورِ تبِ یاری،
نقلِ لبِ عالم شد...
نگین سلطانی
باید ازخویش گذر کرد ،
تا که به خدا رسید
باید ازهلال گذر کرد ،
تا که به ، بدرالدُجا رسید
من ازخویش عبور کردم
با یه غلتکی به سنگینیِ صبر
روحم بعد ازآن پرید و،
نشست آرام و رها ،
به روی ابر
حالا من همسایه ی بارانم
گرچه با فاصله از یارانم
حالا من در ازای احساسم ،
باد را میخرم
من با خاطرات خوبم ،
بخشهای خوب یاد را میخرم
حالا آزاد و رها ،
میتوانم بگویم که دگرمن خاک نی ام
دگرمیتوانم با قدرت بگویم :
یک ترانه ای قشنگ ز یک نِی ام
مرا چوپان خوبِ سادگیها ،
در دشت نواخت
ازوقتی که من ،
ترانه ای سازشدم ،
این دل ، یک برنده بود و،
دگرهیچوقت نباخت
بهمن بیدقی