ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بیت بیت غزلم بوی شما را دارد
تکیه بر آن سر و بازوی شما را دارد
در دهانم سخن از عشق تو بوده بسیار
کوچه ها رنگ ز گیسوی شما را دارد
در نمازم رخ چون ماه تو را می بینم
قبله ام گوشه ی ابروی شما را دارد
گاه از تنگی دل حرف درشتی گویم
گوش من مستی کندوی شما را دارد
تکیه کردی تو ز راحت به بَرُ بازویم
بینی ام بوی خوش موی شما را دارد
آی از روز غریبی به دل آشوبی ، گاه
عشق ، آرامش ِ زانوی شما را دارد
کل این شهر سکوت است و ز غمها شد پُر
طالعم حکم هیاهوی شما را دارد
مادرم کاش تو بودی و مرا می دیدی
دل کمی حسرت آن روی شما را دارد
فریما محمودی