| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
"دوست دارید بدانید چه کسى عکس پروفایل
شمارا چک مى کند؟!"
بگذارید من به شما بگویم
آن بنده ى خدایى که با دل شکسته رهایش
کرده اید..
آن بنده ى خدایى که خیلى وقت است سراغش را نمى گیرید
آن کسى که وابسته اش کرده اید و بى توجه به این که ،چه بر سرش مى آید دنبال زندگى خودتان رفته اید
او
بارها در طول روز
عکس پروفایل شما را چک میکند!
بارها...
#فرزانه_صدهزارى
سایه پنهان شد
ارغوان آزرد
شعر بی قافیه
بی ردیف
بی وزن است
و پای شعر و غزل لنگ
عجیب حال شعر گرفته است
القصه همین است
که سرانجام نفس ها
خاموشی ست
معصومه_مهدوی
میدانم که درقلبت جاودانه خواهم شد
چون باران که دلش بند ابر باشد
محالاست شعری...
شاعرش را فراموش کند!!
مریم مینائی
نه در سر غیر سودای تو باشد
نه در دل جز تمنای تو باشد
به کس غیر از تو نگشایم در دل
که جای غیر یا جای تو باشد
مشتاق اصفهانی
ای عشق! تاوان گناهم را ندادی
سرمایه ی عمر تباهم را ندادی
دل را بدنبال خودت هرسو کشیدی
تضمین کار اشتباهم را ندادی
در گیر و دار قصه ی دلدادگی ها
صبر مرا بردی و آهم را ندادی
من پادشاه مرز و بوم درد بودم
تاج از سرم بردی کلاهم را ندادی
صد کوه امیّد مرا بر باد دادی
با خرمنی از گندمم کاهی ندادی
در آتشی با دود اسپندم نهادی
یک بوته از مهرگیاهم را ندادی
جامانده ای بین ندانم های خویشم
سر رشته ای از راه و چاهم را ندادی
علی معصومی
ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
آیینه ای به دست تو دادم که بنگری
خود را در این جهان پر از حیرت و هراس
پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟
کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس
مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار
چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس
(فاضل نظری)


