ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دیدم آن دردانه مستا
شور و شیدا مست و یکتا
بوی زلفش از که حاشا؟
او صنم دارد چه رعنا
کام دل را بر آرم هر دو دنیا
لب لعل و خط مشکین چه شیدا
خوشا کو آن است و ما اما؟
او چه زیبا و به گلشن او گلی تنها
زلف پرچینش به حمدالله که بی همتا
من از کویت سخنها بشنوم معنا
حرمت عشق را بالاتر نیست از او بالا
خوشا روزی ببینم صورت زیبا
حدیث او برده است دل ما را
اشرف شایسته
آمد
کمی دیر
ولی آمد
سرِ همان قرار نیامده پیش
چون وابسته ای پیشین
با صفتی اشاره یا شایدم مبهم.
خودش بود و نت های نامنظم و درهم ریخته و تب دار.
نبض موسیقی
از زیر پوست دست ناتوانی
که انگار نمی زد
صدایش اما
گویای هزاران موسیقی هرگز ناشنیده
و هرگز ننواخته بود
این بار ما بودیم و الفبای موسیقی
و استعاره
و صدایی شنیدنی
که یای لیاقت در برابر هر نت آن
کنایه ای بود به
واقعی ترین مجاز ممکن.
و عقربه های ساعتی
که عجولانه
لحظاتمان را می جویدند.
حالا من ماندم و یک شیشه دربسته
و یک نامه سر به مهر
و غنچه ای که هنوز نشکفته, خشکید.
بهروزکمائی
زندگی
که صد بهانه می شود
برای گریستن
عشق تو را رو می کند
که صدها بهانه می شوی
برای خندیدن
پرویزصادقی
چقدر آهنگ های قشنگ در این دنیا وجود داشت
که من نشنیده بودم
چقدر چهره های زیبا از برابرم گذشتند
که من آن ها را ندیدم
چقدر رویا های عجیب دیدم
که وقتی از خواب بیدار شدم هرگز دیگر به یادم نیا مد
وبوی عطری از دست رفته در دلم چنگ زد
که همیشه تا همیشه خودم را نبخشم
عباس معروفی
بلد بودن نمی خواهد ...
هر شب خواب تو را دیدن ... !
دوست داشتن می خواهد
که من دارمت " زیاد " ...
#حمیدرضا_عبداللهی
حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به هآی است ونه هو
نه به این است ُ نه او
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی!!
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عُمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
همه اسرار نهانی !
آدم ها میگذرند
آدمها از چشمهایم میگذرند
و سایهی یکایکشان
بر اعماق قلبم میافتد
مگر میشود
از اینهمه آدم
یکی تو نباشی
لابد من نمیشناسمت
وگرنه بعضی از این چشمها
اینگونه که میدرخشند
میتوانند چشمهای تو باشند
رسول یونان