| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
حوّای من..،
دستانم همچون توریست
پرسه می زند لا به لای موج موهایت؛
و بوسه هزاران خوشه گندم
به سر انگشت شعرم
در هوس زرد آفتاب
که شاهرگ مرا درو کرده!
مرتضی سنجری
تو چتر گیسوانت را
باز کرده بودی
آنگاه که
من زیر باران
می گریستم
منوچهر پورزرین
خوشی و رخوت بدن از هرچه هم که باشد،
باز دلمان یک چیز اضافی هم میخواهد،
یک چیزی برای خودِ دل؛
یک کمی عشق؟
|گی دو موپاسان |
و کاش
آفتاب یکروز
عمود بر پنجره اتاق طلوع کند
تا شاید
آب شود خاطرات یخزدهات
و من
از خواب برخیزم
پنجره را باز کنم
و فراموش کرده باشم
که زمستان است...
مصطفی نقره ای
کافهای خواهم زد
در انتهای کوچهای بن بست
و برای آنان که راه را اشتباه آمدهاند،
فنجانی قهوه میریزم
آنها خستهاند...
مصطفی نقره ای
تو
مثلِ قشنگی هایِ شهرِ اصفهانی!
پر راز و باشکوه!
ولیکن نیم نه؛
برایم کلِّ جهانی!
فرشته سنگیان
کاش میدانستم،خواب ها
تا کجا ادامه می یابند؟
یا بیداری
از کجا شروع می شود؟
نمیدانم بودنت را باور کنم
یا نبودنت را؟!
کاش مزرعه ای
از گل سرخ بود
میان خواب و بیداری...
| رسول یونان |