ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چه بی اندازه بیش
دلم از این دنیای کوچک حریص
که چقدر شبیه قفس است
گرفته است
که تمام زمین
مانند اتاقی دربسته و ابدی
بی قرار
با پایانی حتم، در بی پایانی
که می دانم رفته یا نرفته
رسیده یا نرسیده
چه در آن به آرام برسم
چه به اطلسی
چه به شمال ترین یخبندان قطب شمال
و چه به جنوبی ترین سرمای جنوب
باز هم
این دنیا هنوز
چه بی مقدار، کوچک مانده است
که چه زود تمام می شود
که زود میگذری
و عجب ها که به گونه ایی نادیدنی
می دود و گذر میکند
رد میشود از پیش رویت تمییز
و این دنیا بیش
با تمام قمیش اش باز
در تمام ابعاد
چه در آن
به درون ترین درون بروی
چه به برون
باز هم روزی تمام میشود
و بزرگ شده میبینی
که همه چیز به چه اندازه ریز
و چه بی اندازه جمع شده بودی
قدر سلولی قلیل
در زمینی حقیر
که خود، اتمی از سلولی
و آن هم خویش
ذره ایی
پایین ز بی نهایته ابدی با هیبت است
و عجیب و غریب
که این زمین
اندک میشود
که پایت را دراز میکنی
به آن سوی گرمای اقیانوس آرام میرسد
سرت را میگذاری به موج های اطلسی
و یکسره میشود
و بزرگ میشوی
به اندازه تمام سلول زمین
و به بَعد که قدم میگذاری
بُعد را هم که رد میکنی
سپس در نهایتی
که به آغوش ابد میرسی
دگر این دنیا
بسی بی اندازه تر از بی نهایت
چه بی مقدار و طلبکار
و چه دون و مادون
چه در گذشته و آینده
و چه هموار و ناهموار
میرود و می رسد جوابگو و سجده کنان
پیش روی ابدیت مهتر محتشم لطیف
راکع به سبحان بی بدیل و وحید
هدی حداد یامچی