ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چگونه با سر انگشتانت
به لمسِ ماه
دست یافتی؟
آنگاه که در خلسهای
به عمقِ ابدیت
شناور بودی؟
ناهید ساداتی
بارها زمین فریادم را بلعید
دانهای رویید
شاخهای سبز شد
در انتهای شب
آنجا که همه خوابند
تنهاییِ درد
به خود پیچید
پیلهای پروانه شد
ناهید ساداتی
میانِ دستانِ بهار
پشتِ سانسورِ زمان
لای عطرِ آب و خاک
خاطرهای میجوشد
مثلِ بساطِ چای کودکی
گرم و خنک، پاکِ پاک
ناهید ساداتی
شاعرِ شعرِ نو
برایم شعر بگو
بگو از احساسِ سرخی
که خشکید
در لاکِ تنهاییِ شب
بگو از لیلا
که گریخت
از بنبستِ
عشق و هوس
از جنونِ شاخهها بگو
از پنجرههای
پشتِ پیچکها
از حیاط خلوتِ خانهام
که هرگز آسمان را ندید
بگو از اسب
کبوتر
از لالهی قرمز
شاعرِ شعرِ نو
برایم از من بگو
من شبدرِ تهِ باغِ سهرابم
برایم از سِحرِ آب بگو
ناهید ساداتی
تو
نه پاییز
نه بهاری
نه زمستون
تو گوارای وجودی
وسطِ ظهرِ تابستون
ناهید ساداتی
آب شده زمستان
روی پیچکها
نفَس میکشد هوا
عمیق
به عمقِ آسمان
نزدیک است تلنگرِ زمین!
فروردین
فصلِ آفتاب و
ابرهای بازیگوش
فصلِ گنجشکها و
شکوفههای زردآلو
اردیبهشت
جشنِ باغ و بهار
میرقصد باد آرام
میخواند باز باران
سبز، زرد، قرمز
خرداد و
امتحانِ نقاشی
قبول میشود بهار
نفَس میکشد زمین!
ناهید ساداتی
نَفَسهای عمیق و
نمدارت را
وزشِ سرخِ احساس
در باغهای انارت را
هوای تو را باید بلعید
باید بالا کشید
تو را دوست دارم
ای رنگ بر رنگ نهاده!
ای فصلِ عاشقانهها!
پاییز
ناهید ساداتی