ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دعوتیِ یکشبه ، آمده مهمانی ات
در شبِ طولانیِ سرد و زمستانی ات
آمده با پایِ دل ؛ سَجده کند بی امان
بارِ دگر بر تو و قِصه یِ تنهایی ات
خسته تر از خسته است ؛ آمده از راهِ دور
مُرده یِ خواب است ولی زنده یِ بیداری ات
زلفِ سیاهت اگر برده از او عقل و هوش
زنده کند مُرده را ؛ این شبِ یلدایی ات
دستِ دلش رَد نکن ؛ حالِ خوشش بَد نکن
عاشقِ رویت شده ؛ در شبِ رویایی ات
در خَمِ ابرویِ تو ؛ خیمه به یلدا زده
بوسه یِ جانانه ای بر لبِ شیدا زده
جام مِی اش را پُر از شهدِ گُل و میوه کن
این شبِ طولانی را ؛ پُر نکن از خالی ات
مهین بزرگپور سوادجانی
اونیکه دوستش داری
اون تورو دوست نداره
اونیکه دوستت داره
دخلتو درمیاره
دوستِ واقعی خداست
تو خدارو داشته باش
اونه که عاشقته
اونه که دوستت داره
مهین بزرگپور سوادجانی
هیچ شبی به خودیِ خود
شب نمی شود مگر با اِستتار
روز را استتار می کنند برایِ کنسرتِ باشکوهِ شب
امشب در کنسرتِ شب
ستاره ها می نوازند و ماه میخوانَد
ماه با اجرایِ آهنگِ زیبایِ لالایی اش
مرا به خوابِ عمیقی خواهد بُرد
شاید تا طلوعِ فردا
و
شاید تا اَبَدیَّت
کنسرتِ زیبایِ شب را هیچ صحنه ای
بجز آسِمانِ شب نخواهد داشت
مهین بزرگپور سوادجانی
زمان
گویایِ تاریخ
جویایِ آینده ست
به تعبیری
جوینده
همیشه یابنده ست
مهین بزرگپور سوادجانی
به شب منگر
که دنیا را سیاه بینی
به آب بنگر
که خورشیدش را ماه بینی
اگر دوری از آیینه
به ماه بنگر
که یوسف را درونِ
ماهِ چاه بینی
مهین بزرگپور سوادجانی
صبح که خورشید میاد از خاورِ دور
باز میشن پنجره ها بسوی نور
زندگی جاری میشه تو لحظه ها
آدما چَت میکنن با آدما
پازلِ زندگی رو پُر میکنن
از خدای خود تشکر میکنن
صبح که خورشید میاد از خاور دور
باز میشن پنجره ها به سوی نور
منم آفتاب میگیرم تو رخت خواب
بعدشم شیرجه میرم تو وانِ آب
پامیشم کتری میذارم رو اجاق
تا چایی درست کنم با نونِ داغ
با پنیر و سبزی و قندِ ریواس
بخورم صبحونمو توی تراس
تا غروب کارامو تقسیم میکنم
با نموداری که ترسیم میکنم
تا غروب که نبض خورشید میزنه
دل من به شادیاش سر بزنه
شب میخوابم به امیدِ روزِ بور
نه طلوعی که غروب میره تو گور
مهین بزرگپور سوادجانی
ای تمنای وصال
ای شهیدِ بی مثال
نه درختی نه نهال
نه یه فصلی تویِ سال
تو تمامی و کمال
به بلندایِ خصال
تو در اندیشه یِ حال
یه جوابی نه سوال
تو که هستی بی خیال
همه هیچند واسه من
مهین بزرگپور سوادجانی
عشقِ حقیقی خداییه
عشقِ مجازی تباهییه
زاهدِ عاشق تو بارِ عشق
مستِ شرابِ الهییه
عشقِ سمایی حقیقییه
عشقِ زمینی مجازییه
عاشقِ عشقِ حقیقی ام
دافعِ عشقِ مجازی ام
مهین بزرگپورسوادجانی