ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ملال لحظه ام اینجا،
میان باغ بهاری
نشسته رو به تماشا
تو بادی و پی آشوب
وزدهای به جهانِ
منِ غریبهیِ تنها
به پاس زایش احساس
برای رویش هر شعر
تمام برگ و برم را به باد دادم و حالا
به شوق دیدن رویا
قلم به دست گرفتم
دوباره عشق سرودم
چو طفل و کودک نو پا
زمین خوردم و اما
زمین خورده نماندم
به پا خاستم از نو
برای رفتن از اینجا
که هرچه میدوم انگار
هنوز اول راهم
هنوز اول تردید
هنوز اول آیا..
مهدیه محبی
تقدیر دلم بوده که درگیر تو باشم
یک عمر سر سفره نمکگیر تو باشم
هی از تو بگویم، بنویسم، بسرایم
من دل شدهای بند به زنجیر تو باشم
تو قبلهی آمال منی، حضرت باران
باید، که سرسخت زمینگیر تو باشم
تا قطرهای از سلسله دور تو گردم
ای سلسله گردان چه شود پیر تو باشم؟
یک عمر نشستم سر هر جمعه بیایی
ای کاش منم وصل به تقدیر تو باشم
مهدیه محبی