ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بسیاری دود
و یک آهنگ مکرر
ودردی درسر
که آنرا با پارچه ای هم آغوش میکنم
رویایی دارم
که هر چه زودتر می خواهم آنرا با پیک های الکل قورت بدهم
کودکی دو ساله را درون خودم چال کرده ام
و برایش زار میزنم در خانه ای تکراری
من از کلمات خراشنده شاعر میشوم
گلدانی را از تمام دختران و پسران میکارم
و خوف ریزش گلبرگ هایش را در هم آغوشی ساقه های پیچک وارش فراموش میکنم
بوی سیب میدهم
بوی آدم
بوی حوا
واین زندگی چیزی نیست جز تقاصی که سهم من بوده است
من در پی غربت میروم
با یک آهنگ تکراری
و بسیاری دود و رویاهایی قورت داده
مرتضی عباسی
دارم برایت از هجوم درد می گویم
از عمق جان شاعری شبگرد می گویم
دارم برایت می نویسم حال و روزم را
از آنچه دوریت سرم آورد می گویم
از خاطرات تلخ و شیرین مریوان و
از هرچه یادت با روانم کرد می گویم
دیگر شبیه قبل احوالم مساعد نیست
از روزگاری زار و رنگی زرد می گویم
دارم تقلا می کنم ... هر چند بیهوده
از انتهای طاقت یک مرد می گویم
مرتضی عباسی زاده