نارفته ره هزار ساله

نارفته ره هزار ساله
رنج دو هزار برتن ماست
ناخورده می وپیاله بشکست
تقدیر زازل به ما چنین خواست
خوردیم ز سبو, گلوی تر شد
اندر دل ما چه شور برپاست
طعم عسل , انگبین نمی داد
خوردیم و رمق زتن همی کاست
می ها همه طعم زهر دارد

آری همگی زماست که بر ماست

محمد ابوالفضلی قمصری