ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
و دست در تمنایی گس
که فراز آوردمش،
چون شاخه ای
که هیچ
میوه،
جز حسرت نداشت...
ذهنِ انگشتهامان
از بلوغ،
متورم بود
وقتی
بر صیقلیِ صفحهی دیجیتال
خیال کال باغی را تعبیر می کرد
و آن
سرزمینِ طلایی،
از روزنی تاریک
بر خوابِ
رؤیاهایمان
میخندید...
تنم
شکارِ گرمِ دندانگیری بود
که چشمِ دجّال
هر لحظه
صیدش میکرد؛
و در تکثر بیامانِ این تصویر،
امواج
مرا
به سخره میگرفتند.
خواستم
از خودم
فراتر روم؛
جا بگذارم خود را
پشتِ طاقچهی عادت
و
دست بشویم
از اینهمه
خواهشِ الکن مدام...
پیچ و تاب گوسالهی سامری،
اما
در شیب سرگیجههای تند
چشم در چشمِ زمان،
قبیله گنگ شب را
به انابت آیه های سترون
دلخوش میکرد
فاطمه کاظمی نورالدین وند