ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این روزها کتاب تنهاست
مثلِ تن ها که تن به تنهایی می دهند
عینِ هرکلمه نابیناست
مثل عین عابدین که حرفِ اولِ عشق است
گریانیم
چنان عریانی بیابان
مثلِ بدنِ خیابان
وماننددیواری که
کلمات برگونه ی آن آواره شدند
تنها انسان نیست که گریان است
من بارانی سراغ دارم که چهار فصل گریان است
من انسانی را می فهمم که برشاخه های آدمیت گریان است
این روزها
تمام شنیده ها و دیده ها گریانند
......
درگذارِ خزان ایستاده ایم
درگذرِ سه نقطه که درپایان آغاز می شوند
درآغازِ خودم نشسته ام
چه پائیزی با این همه آه درراه
چه حرف هایی درآستانه ای بی سرپناه
چه سخن هایی بی پناه که گاه آهی درراه
می روند به آبادستان لبخند
به یگانستان خدا که خودآ آه می شوند
مثل بیابانی غزل پوش که نابهنگام شعر می شود
می روند
همه ی نقطه ها یک گام جلوتر از ویرگول به ابدگاهِ مرگ می روند
خیلی ها می روند
مثلِ برگ ها که برشاخه های کتاب غمگین می روند
امروز بزرگداشت حضرت تبعیداست
وعید بربالِ هجرت پرواز می کند
پس بخوان مرا
بی که بدانی
درپیرنگِ خانه ما
نقاش نقشِ سیب را از یاد برده است
او مثل من لهجه باران را بد می فهمد
گویش برف را پُر حرف می کِشَدْ
گرچه میدان تاریک است
و شب گونانه اشک می ریزد
اما انقلابی درراه است که روشنگرانه
برچهره ی ماه درود می فرستد
نازنین مهر نزدیک بیا
ودورکده ی فقر را
دردهکده ی احساس چنگ بزن
چنگ بزن
تمامِ کودکی انگشت ها مشت ها و پشت ها راچنگ بزن
شاید درانتهای برهنگی ام اندوه سپیده ای ستاره شد
بنگربه صبح
آنگاه که نبوغِ زخمی خود را می نوازد
به غروب که غمگنانه برغرورِکوه می نشیند
کوه ها درسنگستان درد زرد می شوند
و درگورستانِ درخت هیچ برگی عارف نمی شود
نمی شود
درقبیله ی فکر
به کاغذی اندیشید
که
عطسه هایش طعم زمستان می دهند
قلمی بردار و بنویس
برف برگونه ی نمونه ها سیاه پوش است
اردی بهشت دربهشتِ نقطه ها زیباست
و کلاغ بر شانه ی هر الاغی قارقار نمی کند
بنویس مهر به وقتِ آبان آباد می شود
و فروردین پروانه وار برگِردِ پروین می چرخد
و نان
این قدر نادان نیست که لقمه ی برهنگان را ببلعد
بنویس
من آقای آه را می ستایم
مانند حضرت آب که حرف ها برای گفتن دارد
بنویس خودکار، خودنویس خودش را خودکار می نویسد
وحرف حرف است حتا اگر برف باشد...
عابدین پاپی