ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من خواب چشمان توام ای نازنین ای نازنین
من روح بی جان توام ای نازنین ای نازنین
من نقشه بیراهه ام در دشت پر سوز فغان
من مومن جان داده ام ای نازنین ای نازنین
من آبی آب توام در سرزمین رازها
من دانه ی ساز توام ای نازنین ای نازنین
هر سوی عشق روی تو بود در کاروان عاشقان
من عاشق روی تو ام ای نازنین ای نازنین
ای مالک ملک یقین شاهنشه دربار و دین
من بنده ی ناز تو ام ای نازنین ای نازنین
ای مومن دربار عشق کافر مشو در راه عشق
من کافر کفر توام ای نازنین ای نازنین
سامان رود در کوه طور تا می شود در کوه نور
من مستی جانانه ام ای نازنین ای نازنین
سامان کیانی
هر که در یاد من است سوخته دلان است
هر که در جاممن است مست پی عشق روان است
هر که را روز ازل دامن خونین کشان است
پی مطلب بدود تا که سرانجام ندان است
خاک غمکده یار گواه دل رنجور زمان است
مست باشد مه من تا که سرانجام خزان است
خاک و آبم نیست در این وادی که مان است
طفل ماند ز فراق تا که در آغوش کشان است
ساغر و می که در خرقه ی زاهد حرام است
عالم اندر دل و جان است که به باطن سلام است
پی سامان رود از رود که روزیست رسان است
خوش بگفتا به سر بسته عالم که گلستان همان است
سامان کیانی