ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
و آن کسی را که دوست داری
نیمهی دیگر تو نیست،
او تویی اما جایی دیگر...
جبران_خلیل_جبران
تو روز دیگری هستی/ تو فردایی/ همانی که باید به خاطرش زنده بمانم/
"جبران خلیل جبران"
نغمهها، سرانگشتان لطیفی هستند
که حلقه بر در احساس میکوبند
و حافظه را بیدار میکنند
تا بتواند رویدادهایی را که گذر سالیان
برجا گذارده، به خاطر آورد.
جبران خلیل جبران
دلم می خواهد قلبم را منفجر کنم
تا هر آنچه در آن گرفتار است
بتواند ترکش گوید
قلبهای ما ، بس بهتر از خود ما هستند
و بین احساسات ما
و شیوههای ما برای کشف این احساسات
هزار پرده است
« شاعر : جبران خلیل جبران »
هنوز بدرود نگفته ای ، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشم هایت
و دلتنگی
روز های عشق چقدر شیرین اند
رؤیا هایش چه گوارایند
غم واندوه شب هایش چقدر تلخ اند
و هراس هایش چقدر زیادند
((جبران خلیل جبران))
مترجم : الهام صالحی
پخته نخواهی شد ،
مگر بعد از آنکه احساس کردی سرشار از سخنی
ولی لازم نمی دانی به کسی چیزی از آن بگویی ...
ای کاش می توانستم بگویم
که با من چه می کنی
تو جانی در جانم می آفرینی
تو تنها سببی هستی
که به خاطر آن
روزهای بیشتر
شب های بیشتر
و سهم بیشتری
از زندگی می خواهم
تو به من اطمینان می دهی
که فردایی وجود دارد
جبران خلیل جبران