ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پـرۅنـده یـۅسـف گرچہ بایگانـی شـد
پیـراهـنـش درمـۅزه درد زلیخـامـانـد!
امید_صباغ_نو
وقتی که رفتی پشت شعرم تا ابد خم شد
جای خطوط رنج ، روی چهره محکم شد
+امیدصباغ نو
گاهی فقط
باید رفت تا عزیز ماند!
این را از کسی آموختم
که دیشب رفت
و
اسمش را در دفترم جا گذاشت...!
امید_صباغ_نو
برای جنگ سلاح اختراع شد
و
برای صلح و عشق،شعر...
آمار کشتههای شعر
از سلاح بیشتر شد!
امید_صباغ_نو
آخرین قصه ی مگوی منی!
مثل آیینه رو به روی منی؛
تو همان قدر آرزوی منی،
که منِ بی نوا امید تواَم...
امید صباغ نو
شب است و در سکوت خانه فکر تازه ای دارم:
بریزم هرچه دارم پیش روی دست و دل بازت!
بیا افشا کنیم احساس مان را چون که می ترسم-
"برادر خوانده" هایم پرده بردارند از رازت...
بی عشق هیچ فلسفه ای در جهان نبود
احساس در «الههی ناز» بنان نبود
"امید صباغ نو"
آن روز که دنبال تو راه افتادم
از ترس گناه، در گناه افتادم
من یوسف بی برادری بودم که-
با دست خودم درون چاه افتادم!
امید صباغ نو
کسی که شاهد عشق عجیب من باشد،
بعید نیست که به فکر فریب من باشد
بعید نیست نخواهد که ما به هم برسیم،
و گریه سهم نگاه غریب من باشد
کدام دختر این شهر جز تو لایق بود،
که همنشین دل نانجیب من باشد
خدا همیشه به دیوانهها حواسش هست،
گذاشت سرخترین سیب، سیب من باشد
حسود نیستم اما کسی به غیر خودم،
غلط کند که بخواهد رقیب من باشد
به هرکسی که شبیه تو نیست بدبینم،
اجازه هست که عشقت نصیب من باشد؟!