روی صورتم جای زخمی است

روی صورتم جای زخمی است

که تنهایی ام به جا گذاشته

گاهی التیام می یابد

با یاد تو

وگاهی در هیاهوی افکارم

گم می شود

چه عمیق است

شب های بی قراری

احمد شِکری

مهر ,آبان ,آذر

مهر ,آبان ,آذر
چه فصلی ساخته اند
در دفترِخاطراتیِ
که دیگر
برگی برایش نمانده است
زمستان هم از راه رسید
نوروز هم که بیاید
من هنوز
مهرت را جستجو میکنم
در لا به لای دفتر خاطراتی
که اگر
نام تورا از آن بردارند
به آذری باید
سپردش


احمد شِکری