خوشا صبحی که آوای هزاران

خوشا صبحی که آوای هزاران

بپیچد در هوای پاک گیلان

و باران بهاری هم ببارد

بروی کوه ها و سبزه زاران

ببینی بر درخت سیب و عناب

شکوفه یا سمن های فراوان

برایت آرزو دارم که روزی

بسازی خانه ای بر خاک گیلان

زهرا روحی فر

من و شعر وشب و تشویش و حجمی از پریشانی

من و شعر وشب و تشویش و حجمی از پریشانی
بساط اشک و دلشوره است و فصل ِ گریه افشانی

چو کوچیدی دل  شیدا به کار من  نمی آید
جواهر خانه ی خالی ، نمی خواهد نگهبانی

خودم را در غزل کُشتم بگویم دوستت دارم
نپرسیدم زخود هرگز، تو اصلا شعر می خوانی؟

اگر درچنته ات معشوقه ی خودخواه زوری هست
مهیایم که برگردی و چشمم  را ببارانی

زاقیانوس چشمانت کشش آموخت برمودا
که راحت می کِشی دل را به هر سویی، به آسانی

زانگشتت در آور خاتم ِ دیوانگی بانو
که کر شد گوش دنیا ، بس زدی لاف سلیمانی

بخوان الحمد خود را بر سر قبر ِ بغل دستم
نمی خواهم که در گور استخوانم را بلرزانی


محمد علی شیردل

باران زدو پشت شیشه ی چشمانم

باران زدو پشت شیشه ی چشمانم
نم نمک تر شد ...
از لابلای نرده های چوبی قصه هایم
به اون حیاط رویاها می نگرم
قلب ساکت من !!
درون استوانه ای به اندازه دنیا ؛
می نوازد زندگی را ..
گل وحشی که سپرده بود ،آسمان
به طبیعت کالبدم داشت می پروراند
برگ برگ زیبا
قطره قطره نم نم
از گل برگ هایش ...
عرق شرم در قالب شبنم می تراوید
باران زدو پشت شیشه چشمانم
نم نمک تر شد
از لابلای نرده های چوبی قصه هایم
به اون حیاط رویاهایم می نگرم
غزلی حاصل نشد شاید ،!!
شریان اشتیاقم اما !!
قوانین طبیعت را
سرعت بخشید و...
غباری ظاهر شد .
در مجنون ترین موج دریایم
پارو زدم پارو زدم بی محابا
درون گردابی پر از تمنا
تاچشم پور نور آفتاب عالمتاب

فرهان احمدیان

زمین تنگه، زمان تنگه، هم‌آغوشِ دلم تنگ

زمین تنگه، زمان تنگه، هم‌آغوشِ دلم تنگ
بهم نزدیک می‌شی یا بشم نزدیکِ یه مرگ
صدای نازکِ برخورد چینی توی رویاهام
مدارا می‌کنی با من؟ اگه تنها برم جنگ؟
نمی‌ترسم از احساسی که پای تو ترک خُرده
تَرَک‌هامُ نمی‌بندم تا پیدا می‌کنی سنگ
شهیدِ آخرِ جنگم با یه امضای صحرایی
حلالم کُن اگه تنها توی تصویر دریایی


علی رفیعی وردنجانی

قول ها خاک می خورد

قول ها
خاک می خورد
گوشه ی پنجره ی انتظار

گنجشکی
ناخنک می زند
خرده های امید را

و زنی مبهوت
می اندیشد
به آبرویی
که از عشق رفته است
نمک گیر

سینی چای در دست
میهمان می شوم تو را
در قاب تنهایی

می نشینم کنارِ خاطره ات
تعارف می کنم
به نگاه خاموشت
فنجان چای را
تر کن لبی
شاید شیرینیِ خیال
نمک گیر کرد
تلخیِ نیامدنت را
آمدی
ماندی
و خاطره ساختیم
سکوت

الفبای حرف هایم را
گم کرده ام
در ازدحامِ گوشهای ناشنوا
و سکوت
آخرین اسلحه است
برای پایان دادن
به همهمه ی بودنی های پوچ


مریم ابراهیمی

عشق میان ما، آتشی است پنهان

عشق میان ما، آتشی است پنهان
که هم ویران کند وهم گلستان

حُزنِ هِجران،شوق دیدار، رنجِ حِرمان
بهای گرانِ عشقِ بسیار، به سان ِپیر کنعان

اشک و لبخند، امیدِ ونا امیدی
همه در این راه مهمان،چوخارِمغیلان

این درد، همان دوای جان است
که گرصبرکنی، یوسفت بینی، شادان خرامان


عذرا برون سرا

من روح لطیف خدا هستم

من روح لطیف خدا هستم
من زن هستم
من قسمت بزرگی از خدا هستم
من می آفرینم ، عشق می ورزم ، می بخشم

من انسان هستم
مگرنه اینکه انسانها قسمتی از خدا هستند
تنها کافیست
همانند خدا عشق بورزم ، محبت کنم و ببخشم
آن زمان است که
چشمانم نورانی خواهند شد

من تکه ای از خدا هستم
گوشه ای از جهان در چشمان من است.
باید به این گوشه با تمام وجود عشق بورزم
وقتی به آنها که می شناسمشان عشق بورزم
وقتی با محبت به آنها نگاه کنم و ببخشم
نورانی خواهم شد

من خدا هستم
تمامی انسان ها بندگانم هستند

اگر چشم فرو بندم
جهان با من به پایان خواهد رسید
من روح لطیف ، من خدا هستم
ومن هیچ وقت چشم فرو نخواهم بست.

لادن تجا

نیمه گمشده ام هست عزیز جانم

نیمه گمشده ام هست عزیز جانم
نیمه کامل شده اوهست تمام جانم

او ز آبان و دلش رحم و زاحساس پر است
من زمردادم و از سوز جگر نالانم

عهد بستیم به محضر من و او ما بشویم
تا زمانی که بمیرم به سر پیمانم


او سهیلی است که افتاد به چاه دل من
زین سبب گشته گران در همه جا انبانم

او برایم سه عدد دسته گل آورده وجود
هرسه گل هدیه بداده به من آن ریحانم

هدیه ای لایق او نیست که تقدیم کنم
من به انصاف به او هدیه دهم چشمانم

به امیدی که با هم برویم طول مسیر
او اول همسفرم بوده و او هم بدهد پایانم

گر نصیبم بشود باغ بهشت دور از او
هیچ لذت نبرم فکر کنم زندانم

عبدالنبی اکبری

ترسم که نمازم قضا شود

ترسم که نمازم قضا شود
دل که جدا ز او بود ز خدا شود
قطره در بحر است دنیا و دوست
پیکار جوی بی صدا شود
اینک که برم نیست همزبان
شاید با نماز دردم دوا شود
او گفت بشنو آیه های من
شاید دلت شامل دعا شود


امیر امری