من یک عاشقم !

تو آمدی
و قافیه ی همه ی شعرهایم بهم ریخت
عشق امد میان دفترم
عاشق شدم
گلدان قلبم گل داد ,
نزدیک رفتم دیدم
نام گل هایش
نام تو بود
عطر گل هایش
عطر تو بود
عشق عجیب است
شاید هم غریب
هر چه هست و نیست
من یک عاشقم !
عاشق چشمت
عاشق برق نگاهت
عاشق دستان پاکت
عشق عجیب است
شاید هم غریب ….
مثل یک رویای شیرین
که پایانی ندارد ....


عاطفه_ارزانی

آه ای پرندۀ صبح

آه ای پرندۀ صبح
نگاهِ ملایمت
چه فرمان می‌دهد
خون گریه کنم
یا
برقصم؟!


فریبا نوری

تیری که رها کردی از کمان

تیری که رها کردی از کمان
دیگر متوقف نمی شود.
همان مسیری را طی خواهد کرد
که چشمانت هدایتش کرد.
خواه قلبِ من ,
یا سیبِ سبزی به روی سرم...

علی رضا عزتی

هربار که تورا میخوانم

هربار که تورا میخوانم
لابلای قطعه به قطعه ی سروده هایم
حریص تر میشوم برای بیشتر دوست داشتنت
تو تنها حسی هستی
که نه کهنه میشوی
نه ازیادم میروی
لیک دردلم جای تازه تر باز میکنی.


لعیاقیاثی

این روزها عطر مهرت می پیچد

این روزها
عطر مهرت می پیچد
لابلای ریشه های شعرم
با آرامشی گلدان ِ آغوشت
به نگاهم بوسه می زند

قطعه‌ِ مهر تو
این روزها
آرام آرام
بر حضور زیبایت
برای با تو بودن
می نوازد...

سراغ مرا
گاهی از شعرهایم بگیر
و بگیر سراغ مرا
در امتداد روز
در انتهای شب
فراتر از هر روز

که به یاد چشمان عاشقت
خمار است
چشمانم ندید
روشن تر از چهره تو
در مشرق ِ دیوار دستانم

مهر ِ تو را
زیباترین گمشده ِ خود می دانم
روزی که مرا برای همیشه
بیشتر از همه
در میان ِ ندارم هایت
بر شانه های شیدای خود
جای دادی
جان دادم
تا دست در دست
تو ریشه وُ من گلبرگ
نفس به نفس در آمیزیم

جای دادی
جان دادم
چون باران و شکوفه
بی آنکه پرچین صبح را
در وجودم ببینی...

آن روز
وقتی آهنگ ِ شکستنت
پیچید در اعماق ِ قلبم
تو توفان شدی وُ من
زهره هر شب ِ این روزهای
بی کسی ام

مثل ِ اشک شادی شدی
کوتاه و بی ردیف
من با هوای توست
که زنده ام ...!!


محبوبه برونی

از چشمانت که می نویسم

از چشمانت که می نویسم
قلم لکنت می گیرد
وای به حال دل غم دیده ی من,
بگو چگونه لال نشوم
در این جهان که
گوش های زمین لاله گون شده
میان هزاران درد زمان های فراموشی
انگار آواز گنجشک های روی شاخه ها
به گوش هیچ باغبانی نخواهد نرسید
که اینگونه تبرهایشان جیغ می زنند
برای بریدن قامت بلند و سر درختان پیر!


مرتضی سنجری

چشم به گنجشکان که می دوزی

چشم به گنجشکان که می دوزی
قفس را در خیالت نبند
بند کن پرنده را به آزادی...


فروغ گودرزی