| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
عمری ست..،
چشم دوخته ام
به اَبرهای مغرورِ آسمان نگاهت
که بی صدا باران نم نم
می چکد بر گونه های زرد خیالم؛
گویی اشک هایم همچون فواره
به سوی تاریکی قبر متروکه ای روانه شده اند
زیر هجومِ ضربه های قداره
در سکوت مبهم جیب های نجیب
و کفن های خالی از تکرار واژه ها!
مرتضی سنجری
یادِ تو،،،
دردیست مچاله!
در قفسهی سینهام-
آغشته ی یک تنهاییی
بی
پایان!
سعید فلاحی
بی عطر اندامت بهارم را نسوزان
با انتظارت قلب زارم را نسوزان
از هم فروپاشیدهام در کلبهای تار
با داغ عشقت روزگارم را نسوزان
آخر چرا سرگشته کردی شاعرت را؟
ای عشق! دائم بند و بارم را نسوزان
این شهر را سوزاندهای با داغ دوری
با آتش عشقت دیارم را نسوزان
دلگیر کردی با غمت این زندگی را
با دوریات دنیای تارم را نسوزان
مهدی ملکی الف
در نگاهت چشم من، ناگاه عادت می کنم
در هوای بودنت؛ گویی عبادت می کنم
من پریشانم چنان گیسوی تو در دست باد
تو بخواه آرام جان، من هم اجابت می کنم
ای خوش آن وقتیکه بر عهد وفا، پیمان کنیم
گوش کن جانان من از عشق صحبت می کنم
نازنین بنشین و گل برچین خوش از این بزمگه
زرنگارش داشتم، چون با تو خلوت می کنم
سفرهی عشق است اینجا پهن و من آیینهوار
از خدا هم بر سر این سفره دعوت می کنم
علیرضا توکلی
به پنجرههای شهر،
سرک کشیده ام.
اما تو،،،
پشت هیچ پنجرهای؛
نیستی!
سعید فلاحی


