شرمی ست در نگاه من ، اما هراس نه

شرمی ست در نگاه من ، اما هراس نه
کم صحبتم میان شما ، کم حواس نه
چیزی شنیده ام که مهم نیست رفتن ات !
درخواست می کنم نروی ، التماس نه
از بی ستارگی ست دلم آسمانی است
من عابری " فلک " زده ام ، آس و پاس نه
من می روم ، تو باز می آیی ، مسیر ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو ، از دور واضح است
از عشق خسته می شوی اما خلاص نه

- کاظم بهمنی

من مسافر هستم

من نه جنگل هستم
و نه دریا
و نه کوهستانم
من کویرم
به دلم وعده ی باران ندهید
ابرها رهگذرند
چشم ندارم به ابر
دل ابر با من نیست
خسته ام
مثل کسی که نمیداند
آخرین حرف دل باران چیست
دوستی
با هر که کردم آخرش آزار بود
می نشینم لب دیوار سکوت
و در پیله ی تنهایی خویش
من به پروانه شدن محتاجم
بال من باور من خواهد شد
تیشه باید برداشت
قطع باید کرد زنجیرهای در قفس ماندنت
دور باید شد از این همهمه ها
انقدر دور زنی همه ی دنیا را
که دلت باز شود
و نماند به دلت آرزوی سیر و سفر
من مسافر هستم
و زمین خانه من
آسمان سقف خانه من


مظاهرحیدری

محبوب من داشتم به تو فکر می‌کردم

محبوب من
داشتم به تو فکر می‌کردم
جهان
به انتها رسید...


محمدرضانعمت پور

احوال دل، آن زلف دوتا داند و من

احوال دل، آن زلف دوتا داند و من

راز دل غنچه را ، صبا داند و من

بی من تو چگونه ای ، ندانم اما

من بی تو در آتشم ، خدا داند و من

چشمی به من شب زده انداخت و بگذشت

چشمی به من شب زده انداخت و بگذشت 

دینی که به  من داشت نپرداخت و بگذشت

در منظر این بت که تراشیده ی عشق است 

هر کس به طریقی دل و دین باخت و بگذشت

بیچاره دوچشم منِ درگیر دوابروش 

کشته است مرا کشته و نشناخت و بگذشت

چون بیهق آتش زده در بطن تواریخ 

با لشکر تاتار به من تاخت و بگذشت

بایک نظر از گوشه ی چشمش به دوچشمم 

بر بخت پریشان ، گره انداخت و بگذشت

من مانده ویک حس عجیبی که پس از آن 

دلتنگ ترین قافیه را ساخت و بگذشت


- سیدمهدی نژادهاشمی

در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی

در ابتدای سفر گفت بی سبب نگرانی
به بوسه گفتمش اما تو نیز چون دگرانی
به یوسف تو هزاران عزیز دست به دامان
تو مثل برده فروشان به فکر سود و زیانی
گل شکفتهء خود را سپرده ام به تو ای رود
به شرط اینکه امانت به آشنا برسانی
مرا در آینه  می بینی و هنوز همانم...
تو را آینه می بینم و هنوز همانی
هزار صبح توانستی و نخواستی اما
رسیدنی ست شبی که بخواهی و نتوانی

- فاضل نظری